• وبلاگ : وسطي
  • يادداشت : اعتراض
  • نظرات : 1 خصوصي ، 1 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + mousavi 
    سال?ها دل طلب جام جم از ما مي?کرد گوهري کز صدف کون و مکان بيرون است مشکل خويش بر پير مغان بردم دوش ديدمش خرم و خندان قدح باده به دست گفتم اين جام جهان بين به تو کي داد حکيم بي دلي در همه احوال خدا با او بود اين همه شعبده خويش که مي?کرد اين جا گفت آن يار کز او گشت سر دار بلند فيض روح القدس ار باز مدد فرمايد گفتمش سلسله زلف بتان از پي چيست
    وان چه خود داشت ز بيگانه تمنا مي?کرد طلب از گمشدگان لب دريا مي?کرد کو به تاييد نظر حل معما مي?کرد و اندر آن آينه صد گونه تماشا مي?کرد گفت آن روز که اين گنبد مينا مي?کرد او نمي?ديدش و از دور خدا را مي?کرد سامري پيش عصا و يد بيضا مي?کرد جرمش اين بود که اسرار هويدا مي?کرد ديگران هم بکنند آن چه مسيحا مي?کرد گفت حافظ گله?اي از دل شيدا مي?کرد