سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

زائریم

پنج شنبه 90 مرداد 6 ساعت 10:0 صبح

نه می شد به اینترنت وصل شد و نه تلفن آنتن میداد یعنی برای ما که عمری اینترنتی هستیم، مرگ تدریجی. آنجا این را نوشتم:

مهمان هستیم می فهمی؟ اینجا هیچ چیز نیست، نه خانواده ای که از تو سراغ بگیرند و نه حتی وسیله ی ارتباطی ای که بتوانی خود را به دنیای مجازی وصل کنی، حرف بزنی و با دوستانت درد دل کنی!نجف کربلا

اما دلت تنها نیست، اینجا حتی همسفران هم که تا ساعاتی قبل غریبه بودند و اکنون اشنا شده اند هم نمی توانند این حس عجیب را از تو بگیرند، حس غربتی نیست که با وجود دوستانت از بین برود، دلت به جایی وصل است نمیدانی کجا؟

من می دانم!

مهمان پدر شده ای!

مهمان پدری که تو را صدا کرده است، آیت الله صدیقی امشب مهمان ما بود و گفت سفر زیارت شما را لیله القدر امیر المومنین امضا کرده و به دست مولا سپرده است!

مهمان او شده ای، باور میکنی؟ آن ها که یک عمر فقط وصفشان را شنیده ای اکنون اینقدر به تو نزدیک شده باشند! یا نه تو به انها نزدیک شده ای!

تفاوتش را حس می کنی؟

 مسجد سهله هم رفتیم چه مسجدی چه شکوهی که خاکی بود، خاک زینتش بود و هشت مقام داشت

روحانی کاروان نمازها را می گفت و میخواندیم و بعد دعا می کرد اما نماز امام سجاد جایزه داشت، دعایش را که بخوانی معنی حرفم را می فهمی،  جایزه داشت برای ان که اگر خدا را عبادت کردیم  آن جایزه را به ما بدهد!

مقام ها را که می گفتند باورم نمی شد ابراهیم خلیل الله با خضر و ادریس علیهم السلام با امام صادق و سجاد علیهم السلام با امام زمان عج الله یک جا عبادت کرده اند!

می توانی تصور کنی که تمام ائمه و پیامبران اینجا نماز خوانده اند؟

غرق در دعا که می شوی بوی رضا میزند او مهمانمان کرده است مگر باور نداری که پنجره فولاد رضا برات کربلا می دهد؟

تو برات گرفته ای؟

نیتت را تکرار می کنی، نایب الزیاره اقا هستی از مشهدش به نجف، به کربلا!


نوشته شده توسط : وسط نیا

نظرات دیگران [ نظر]