سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

نجف خدانگهدار

جمعه 90 مرداد 7 ساعت 10:0 صبح

نمی شد از انجا این ها را نوشت، آنجا نوشتم و اینجا میگذارم که شما بخوانید

 

شب سوم هم در حال اتمام است

به حرم رفتم احساس شادی داشتم شادی با اشکنجف

پدر مرا پذیرفته بود دلم ارام بود و دلی که ارام است مرکز ارامش است.

مهمان شدم و مهربان مرا پذیرفته بود و در دلم فقط یک چیز بود می شود به کنیزی قبول کنی؟

دلم ارام گرفته بود

صبح به مسجد کوفه رفتیم.

انجا مقام ها زیاد بود وقتی نماز میخواندیم و بعد هم دعا چقدر دلچسب است وقتی همانجایی نماز بخوانی که پدر نماز خوانده است

چقدر احساس تجانس داری وقتی که در مقام جبرئیل می ایستی

مهربان

مهربان

مهربان

خدایا به این همه نعمتت سپاس

قلم در دست هایم نمیچرخد انگشتانم از حرکت ایستاده است

تمام شورم برای حرم اقا بود

اشک سوغات سفرم است

خدایا مرا از من رها کن


نوشته شده توسط : وسط نیا

نظرات دیگران [ نظر]