سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

جواب کنکور

پنج شنبه 88 شهریور 19 ساعت 6:42 صبح

یا ملجع الحاربین!

 

سلام، دیشب نزدیک ساعت 12 و نیم بود که آجیم زنگ زد و در عین ناباوری من، خبر داد که دانشگاه ما قبول شده!
از ذوقم می خواستم جیغ بزنم، باورم نمی‏شد بعد از بیست و خورده‏ای سال آرزو، بالاخره، با همدیگه هم دانشگاهی و هم رشته ای شدیم! به قول خودش من ترم بالایی ام و باید چند واحد مشروط شم تا اون بهم برسه تا همکلاسی بشیم!
خیلی خوشحالم!


اما فکر می‏کنم قبول شدن در این رشته‏ مثل بقیه‏ی کارهای خدا، حکمت داره!‏ درسته که همه‏ی کارهای خدا حکمت داره، اما بعضی از کارها، حکمتش تابلوه! این هم جزو اون کارهاست!
البته بهش گفتم، همچین هم فکر نکنی دانشگاه ما گل و بلبله و امکانات داره ها!نه!


درسته که رئیس دانشگاهمون گله، به انتقاداتمون گوش می‏ده!‏

واحد های درسیمون جالبه!

اساتیدمون با حوصله(البته بعضی هاشون که وقت دارن!) به سوالامون جواب می‏دن!

واحد تحلیل محتوای دروسمون، خیلی دقیقه

واحد آموزشمون دلسوزه و می‏خواهد به هر نحو شده ما رو به درس تشویق کنه

و واحد فرهنگی مون، خیلی به کارهای فرهنگی و مخصوصا مجله‏ی سبز دانشگاه علاقمنده!
اما مشکلات هم کم نیست!

مثلا وقتی سوال داری، شاید هیچ کس نتونه کمکت کنه، مخصوصا سوال درسی! چون اساتید عموما وقت ندارن!

امتحان پایان ترم هم نمره‏اش دست خداست و اعتراض به جایی نمی‏رسه!

شلوغ بازی هم فایده نداره!‏ اینقدرها اومدن و نظر دادن و بی محلی دیدن و رفتن که تو توو اونها گمی!

ولی با این وجود، حیف این دانشگاهه که بی خیالش بشی!

این گوی و این میدان!
نمی‏دونم آجیم چه تصمیمی بگیره! هرچی خیره، پیش میاد، اما می‏دونم که درس خوندن توو این دانشگاه مثل خیلی از کارهای دیگه لیاقت می‏خواد، که امیدوارم ما بچه‏های این دانشگاه، اوون لیاقت رو داشته باشیم!

 

در این شبهای عزیز، اگر دلتان لرزید، اشکتان جاری شد، دعایی به حال بیابان کنید!


نوشته شده توسط : وسط نیا

نظرات دیگران [ نظر]