تلویزیون را روشن کردیم و پایش نشستیم، کسی حتی یادش نیامد که شاید باید ناهار آماده کند!
سکوت مطلق بود، شبکه شش هم که مدام حرف میزد و یک لحظه تصاویر را نشان میداد و میگفت، لحظه لحظه بر تعداد نمازگزاران افزوده میشود! اما هنوز آقا نیامده بودند!
تا اینکه تشریف آوردند.
چشمانمان هم گوش شد! چون باید میدیدیم و با تمام جان میفهمیدیم و حس میکردیم، بخاطر همین، کسی حتی کلمهای هم نمیگفت!
صحبت های آقا در مورد ماه مبارک رجب بود، فضیلت اعتکاف و جوانانی که باید در همین سن شروع کنند به عبادت و تهجد و جوانی
و خطبهی دوم، اوج هیجان و سرفرازی!
به نظر من، باید چنین میگفتند، بسیار منطقی بود که طرفداری کسی را نکنند، طرفداری گروهی را! اسم هم حتی نمیبردند تا اینکه مجبور شدند نام چند نفر که در مناظره برده شده بود را ببرند و اعلام پاکی از هرگونه تهمتی را بکنند، جز این هم به تصورم نمیرفت.
و در اوج اقتدار باید طرف رئیس جمهور را میگرفتند، طرف کسی که به طور رسمی و قانونی رئیس جمهور ما است!
بعضی از دوستان نوشته اند که نباید اسم میآوردند، اما ما باید مطیع رهبری باشیم، مگر نشنیده اند که امام خمینی(ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی سفارش کرده بودند که پشتیبان ولایت فقیه باشید تا آسیبی به مملکت نرسد!
مطیع بودن یعنی حتی اگر فلسفه را ندانی، اطاعت کنی!
تمکین! تمکین یعنی چه؟ یعنی اطاعت کردن، قبول کردن!
هرچند که فلسفه اش را هم ندانی، اما به عقل من، که کار مناسبی بود! آقای احمدی نژاد رئیس جمهور ماست!
صحبت های آقا بسیار خوشحالمان کرد، پر از هیجان بود، حتی وقتی آن مرد که مدام شعار میداد را امر به شنیدن کردند، انگار حرف دل من را زدهاند که با شعارهایش تمرکز را به هم می ریخت! ولی کمی عمیقتر میشدی، میفهمیدی که شاید آن مرد، تنها یک بهانه بود! گوش کن!
ما همه باید گوش کنیم!
از شعار به دور، باید گوش کنیم!
نمیدانم چرا در آخر خطبهی نماز جمعه خطاب به حضرت ولیعصر«عج» این گونه فرمودند:
«ای سید و مولای ما، ما آنچه را لازم بود انجام دادیم و آنچه را باید گفت، گفتیم و خواهیم گفت. ما جان ناقابل و اندک آبروی خود را در کف دست گرفته ایم و آن را در راه انقلاب و اسلام فدا خواهیم کرد، ما این راه را با قدرت ادامه خواهیم داد و شما که صاحب حقیقی این انقلاب و کشور هستید برای ما دعا کنید. »
احساس کردم تنهایند، خیلی تنها! و اشک در چشمان همه حلقه زد!
خدایا سلامتی رهبرمان را از تو می خواهیم! و خدایا ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند!
نوشته شده توسط : وسط نیا
یکی از دانش جویان دانشگاه مجازی پیامی نوشته و خواسته که تا جایی که میشه بقیه را مطلع کنیم، متن پیام این است:
بسمه تعالی
از تمامی دانش جویان و دانش پژوهان مشتاق ولایت دعوت می کنم که برای ریشه کن شدن فساد و فتنه در بدنه ی نظام جمهوری اسلامی ایران، 45 دقیقه مانده به اذان صبح این نماز را بخوانند:
نماز دو رکعتی، که در رکعت اول بعد از سوره مبارکه حمد، سوره مبارکه کافرون (17) بار و در رکعت دوم نیز، بعد از سوره مبارکه حمد، سوره مبارکه توحید(17) بار خوانده شود، ذکر رکوع و سجود این نماز نیز 17 مرتبه است، بعد از اتمام نماز، (17) دفعه آیت الکرسی را تلاوت کنید.
تقاضای دیگر از عزیزان این است که با توجه به قطع بودن امکان اس ام اس، به هر کس که می توانید اطلاع رسانی کنید تا همه ی محبان ولایت در این فیض عظیم شرکت کرده و دعای جمع انشا الله بسیار سریع تر اجابت شود.
التماس دعای فرج
نوشته شده توسط : وسط نیا
به نام مهربانترین
سلام
دلم گرفته، تازه تازه داره این فضای سایبر برام مشخص میشه، این همه دو رویی و دو رنگی و اینهمه نفاق و دل سنگی!
اینهمه بی سند و مدرک صحبت کردن و دم از آزادی زدن!
دم از دموکراسی به نفع خودشون زدن!
دلم گرفته!
چرا قبول نمی کنن که در انتخابات بالاخره یکی پیروز و یکی شکست خورده می شه
چرا باور نمی کنن که این عین عدالته! دلیلی نداره که همه اوون کاندیدای شما رو انتخاب کرده باشن
چرا اینطور دارن آبروی کشور رو در سطح جهانی می برن
به قول یکی از دوستام، وضع رو به جایی رسوندن که گاو بازا دلشون برامون می سوزه
دلم گرفته!
یارب سببی ساز که مستانه بمیرم!
نوشته شده توسط : وسط نیا
نمی دونم چه اصطلاحی رو برای نشون دادن این ناراحتی به کار ببرم که هم مطلب رو برسونه هم به کسی بر نخوره!
به قول یکی از استادها چقدر زبان عربی خوبه! با یه کلمه عمق مطلب فهمیده می شه! ولی امان از زبان پر پیچ و خم فارسی!
بگذریم!
بی هیچ مقدمه، دلم گرفته!
با یکی از بچه ها صحبت می کردم، ترم بالایییه! می گفت اینقدر حرص نخور، کیه که حرفت رو گوش بده، بخوون و برو! گفتم بخوونم و برم؟ گفت آره، چرا اینقدر در پیامگاه پیام میذاری،خرج میکنی هی زنگ میزنی دانشگاه!
اینها هر کار دوس دارن می کنن، اگه در برنامههاشون لحاظ نکرده باشن! حرف تو باد هواس!
اینقدر حرص عربی رو خوردی چی شد؟ چقدر عربی یاد گرفتی؟ در حد همون آزمون های آخر هر درس! مگه حد عربی برامون اینقدر بود؟ نه که نبود،اما خب استاد که درست وقت نمی ذاره رفع اشکال کنه، دانشگاه هم که کسی دلش به حال ما نمی سوزه!
دیدم راست میگه ها!
عربی به کنار، اوون روش تحقیق رو بگو که از اول ترم استاد یه نگاه هم به اشکالات ما نکرده و اوون فلسفه رو بگو که اینقدر اصرار کردم که استاد یه بار اوومد پیامگاه!
دوست نداشتم این دانشگاه هم مدرک گرا باشه، اما مثل اینکه هست!
چه توقع بی جایی بود!
چهار سال عمر عزیز رو بذاری که فقط یه مدرک بگیری، اوونم از دنیای مجازی! مدرک بدون فهم درس چه فایده داره؟ میخوام چه کار؟ بگم مدرک دارم اما یه ذره عربی حالیم نیس؟ یه ذره فلسفه نمیفهمم؟ اگه از آزمونها بپرسی بلدم، اما خارج از آزمون ها شرمندهی اخلاق ورزشیتم؟ این جمله برای من خیلی ناراحت کننده بود وقتی یه بار از یه ترم بالایی یه اشکال درسی رو پرسیدم اما وقتی یکی از بچهها، چند روز پیش از فلسفه پرسید، بلد نبودم، یعنی اصلا برام آشنا نبود! بعدش نگاه کردم دیدم در آزمونها سوالش نیست!دیدم ای بابا خودم هم که مثل اوون ترم بالایی شدم!
حد من این بود؟ نه! توقعم، خواستم این نبود!
به قول یکی از بچههای دانشگاه که سر مسائل سیاسی داغ کرده بود به یکی دیگه گفت، فاین تذهبون، من میخوام به خودم بگم: فاین أذهب یا وسطی؟
نوشته شده توسط : وسط نیا
فضای دانشگاه یه کم سیاسی شده، بچهها میان نظر میدن، یه سری دیگه مییان یه نظرای دیگهای میدن! هی نظر میدن نظر میگیرن! این آخری ها هم یه نفر اومد یه ننشریه معرفی کرد، گفت هر سوالی که دارین از این نشریه بگیرین بخونین!
در کل میشه حرفای بچهها رو به این تقسیمبندی رسوند که:
1. به کسی باید رای داد که طرف حق رو بگیره و از تجملات به دور باشه، اصلاح الگوی بهینهی مصرف رو رعایت کرده باشه
2. سابقهی کاریش خوب و درخشان باشه
3. مقام معظم رهبری به عنوان مقام بالاتر از عملکرد دولت ایشون ابراز رضایت کرده باشن
به این ترتیب رای همهی ما تقریبا مشخص شده!
رای شما چطور؟
نوشته شده توسط : وسط نیا