دلم برای دانشگاه تنگ نشده است، برای تلفن زدنهای مداومم، برای پیدا کردن وبلاگهای هم دانشگاهیها! اصلا دلم برای هیچکس تنگ نشده است، حتی وقتی آفلاینهای هم دانشگاهیها و یا میلهای دوستان را دریافت می کنم، باز هم احساس تعلقی نمی کنم!
سنگ شدهام؟
نمیدانم، هیچ حس آشنایی و دوستیای نسبت به دانشگاه ندارم! فکر میکنم چرا آنهمه هیجان و ذوق داشتم وقتی آزمونها را جواب میدادم، وقتی زنگ میزدم و با مسئول فرهنگی دانشگاه در مورد راه کارهای بهتر شدن فضای فرهنگی آی کا وی یو، از خودم نظر میدادم؟
وقتی دانشگاه حتی یک برنامهی دسته جمعی نمیگذارد و پیامگاه مدیر شده است پیامگاه فرهنگی و پیامگاه فرهنگی ...
حیف آنهمه ذوق و شوقم، آنهمه اشتیاقم! بگذار من هم خاک خوردهها را ببینم و رد بشوم همانطور که خیلیها اینطور شدند،من هم میشوم!
چند وقتی است که دلم اصلا برای دانشگاه تنگ نشده است!
نوشته شده توسط :
وسط نیا
نظرات دیگران
[ نظر]