نقش خانواده در شکلگیری هویت فرد
نویسنده: زهرا باقری
چکیده:
هویت موضوعی است که مورد توجه تمام صاحبنظرات علوم انسانی قرار گرفته است، چرا که با پاسخ صحیح به این سوال است که مسیر حرکت فرد در طول زندگی مشخص میشود و با عدم پاسخ صحیح به آن است که فرد راه ضلالت را در پیش میگیرد و از مسیری که برای آن خلق شده است، یعنی قرب الی الله، باز میماند.
از این رو در این مقاله با تعریف هویت از نظر صاحبنظرات جامعهشناسی، به نقش خانواده به عنوان اثرگذارترین عضو در زندگی فرد پرداخته شده است و با توجه به آموزههای بلند اسلامی به این نتیجه رسیده ایم که خانوادهها باید بیش از پیش به بحث تربیت فرزندان اهمیت داده و در مراحل رشد آنها با توجه به موازین اسلامی مواردی را اعمال کنند که شخص با هویت مستقل و منطقی وارد جامعه شود.
کلید واژهها: هویت، خانواده، پدر، مادر، اسلام
مقدمه: یکی از اساسیترین اصولی که همواره بر همة زندگی فرد، بر آرزوها و اهدافش، راههای رسیدن به اهداف و حتی نوع و میزان سعی و تلاش او تأثیر میگذارد، پاسخ به سوالی است که برای همه انسانها از ابتدای تاریخ وجود داشته و آن سوالِ«من کیستم، از کجا آمدهام، چرا به این دنیا آمدهام و سرانجام(بعد از مرگ) به کجا خواهم رفت» است، اما در این میان، نقش دیگران در دستیابی به پاسخ سریع و صحیح به این سوال مورد کنکاش قرار میگیرد که در این مجال، تنها به نقش خانواده و اهمیت آن پرداخته شده است. هویت چیست؟ درکی که فرد از خود به عنوان عضوی از خانواده، گروههایی که در آنها عضو است، جامعه و در کلِ جهان دارد و اینکه باید چه وظایفی را در قبال این عضویت انجام دهد، در اصطلاح علمی«هویت» نام دارد. (ریچارد جنکینز، ص 12) هویت امرى عقلانى و عاطفى است، تفسیرى سنجیده و قانع کننده از شخصیت و ابعاد آن و هستى و معناى زندگى است. هویت از یکسو امرى درونى است و از سوى دیگر وابسته به عوامل فراوان بیرونىای که بر نگرش و تفسیر آدمى اثر مىگذارد. به عبارت دیگر هویت در واقع، همان شخصیت است که مورد آگاهی درونی قرار گرفتهاست. احساس شخصیت را مىتوان هویت نامید، هویت آدمى وابسته به عناصر بىشمارى است اما همه آنها در پرتو نگاه و نگرش وى به خویشتن و جهان شکل مىگیرد، تفسیرى که فرد از خود و هستى تولید مىکند سازنده هویت او خواهد بود و از سوى دیگر، پایداریِ شخصیت به معنىدارى زندگى است، و معنىدارىِ حیات در نگرش و تفسیر فرد از خود، هستى و اولویت گذارىهاى ارزشى شکل مىیابد. (همان) فرایند هویتیابی(رسیدن به درک هویت خویش)، طبق نظر متخصصان روندی است پنهانی که از همان ابتدای کودکی آغاز میشود و اوج یا ظهور عینی آن که در پی تکمیل و رسیدن به هویت است، دوران نوجوانی و جوانی(سن میان13 تا 18 سالگی) است که از این دوران به معنای عام، مرحله گذار از کودکی به میانسالی نام میبرند. (همان) هویت دارای ابعاد و جنبههای مختلفی است و مهمترین بُعد آن، هویت فردی و هویت اجتماعی است. هویتهای فرهنگی و دینی نیز از جمله سایر ابعاد هویت است اما هویت فردی و سپس هویت اجتماعی قبل از سایر هویتها رشد میکند و از اصالت و پایداری بیشتری برخوردار است و در رفتار فردی و اجتماعی افراد نقش بیشتری دارد و تفاوت بین هویت فردی و جمعی در این است که هویت فردی بر تفاوت فرد با دیگران و هویت جمعی بر شباهت او با جامعه تأکید دارد
هویت فردی پاسخ به سوال من کیستم و دیگران چه کسانی هستند، است و رسیدن به جواب آن شاید به ظاهر ساده و آسان بنماید، اما حقیقت این است که باید فرایند پیچیدهای طی شود تا فرد به پاسخ مناسب و صحیح دست یابد، زیرا سلامت شخصیت در گرو سازگاری آدمی با محیط اجتماعی پیرامون و رعایت مقررات اجتماعی و نیز تفسیر سازگار از خود، جامعه و ارزشاست و هنگامى که در این فرایند خللى و کاستىای پدیدار شود، نابهنجارى و اضطراب روانى نمودار خواهد شد. از این رو، هویتسالم و آرام در جایى معنى مىیابد که شخص از نگرش یک دست و سنجیدهاى از خویشتن و جهان بهرهمند باشد و عناصر سازنده شخصیت وى از تلائم و سازگارى برخوردار باشند و براى خود زندگى معنى دارى ساخته باشد. (خدابخش احمدی، ص 20)
در نقطه مقابل(ناقص طی شدن این فرایند) به اصطلاح هویتبحرانزده نام دارد و هنگامى مصداق مىیابد که تعارض و چالش جدى در نگرش فرد میان عناصر اثرگذار و سازنده شخصیت وى پدید آمده باشد، و فرد از ارائه تفسیر جامع از آنها و پاسخ قانع کننده به معنى زندگى ناتوان باشد، در این حالت فرد در میان دو حال(افراط و تفریط) قرار میگیرد، او ممکن است فردی آشوبگر و خرابکار و یا افسرده و منزوی شود و بر این اساس میتوان گفت که: «به طورکلی هر فرد بالغی با داشتن یک زندگی متوازن و متعادل که بتواند به آسودگی با دیگران در آن سهیم شود نیازمند زمینة معنایی استواری از هویت خویش است.» (همان)
اما دامنة عواملی که این فرایند پیچیده را شکل میدهند از خود فرد گرفته تا کلِ جهان، گسترده است و با توجه به این وسعت، امکان بررسی و تحقیق کاسته میشود، از اینرو متخصصان و کارشناسان با انجام مطالعات و آزمایشهای گوناگون چند مورد را اثرگذارتر از بقیه معرفی کردهاند که شامل خانواده، مدرسه، گروههای دوستی، رسانههای جمعی و خود فرد(البته با توجه به ویژگیهای خاص «خود» در این مقاله مجالی برای بررسی آن نیست) میشود. (همان، ص 21)
مراحل شکل گیری هویت: هویت همچون شکلگیری شخصیت، طی مراحل مختلف رشد صورت میپذیرد. از صحبت های مطرح شده به نظر میرسد، انسان در طول زندگی مراحلی از رشد را میپیماید و به طبع آن تأثیرپذیری که از افراد مختلف دارد متفاوت است، در این رابطه آقایان رهبر و رحیمیان در کتاب اخلاق و تربیت اسلامی مینویسند: «این مراحل از نظر هر علمی اعم از روانشناسی، علوماجتماعی، کارشناسان تعلیم و تربیت و... متفاوت است اما در منابع اسلامی با توجه به ابعاد مختلف جسمانی، روحانی، مادی و معنوی این مراحل مورد توجه قرارگرفته است. قرآن کریم مراحل آفرینش انسان را از نقطه آغازین خلقت او، یعنی هنگامیکه خاک به صورت گیاه درآید و به مواد غذایی و سپس خون و نطفه مبدل شود تا هنگامی که در مرحله جنینی به صورت علقه و مضغه و... درآید و آماده افاضه روح شود، متذکر میگردد.(طی این مراحل، تربیت تکوینی الهی انسان شکل میگیرد.) پس از ولادت نیز سه مرحله رشد یعنی کودکی- جوانی و بزرگسالی تبیین می شود. در مراحل یادشده و در راستای شکلگیری شخصیت تکوین یافته انسان، اسلام رهنمودهای گستردهای دارد که هر کدام فصلی از تربیت اسلامی را تشکیل میدهند. در خصوص مراحل تربیت و ویژگیهای هر یک روایات بسیاری وجود دارد[در این مجال نویسندگان به جمعبندی صحبتها پرداخته و دوران زندگی را بر اساس تربیتپذیری و نوع تربیت به چهار مرحله تقسیم کردند:] 1- دوره«آقایی» که کودک فرمانروایی میکند. دوره خودمداریکودک است و باید آزاد و بیمسئولیت باشد. این سالهای نخستین عمر مناسبترین موقعیت برای تربیت است زیرا فطرت دست خوده و زمینه پذیرش کاملاً مساعد است و در این مرحله مسئولیت تربیت و مراقبتهای رفتاری، بیش از هر کس بر عهده پدر و مادر است. 2- دوره «فرمانبرداری» که نوجوان باید مطیع مربیان باشد، مرحله پذیرش است که نوجوان به مرحله تصمیمگیری نرسیده و زمینه فکری«انضمامی» دارد و به شکل دادن و کنترل و هدایت محتاج است و درنتیجه باید مطیع مربی باشد.، نوجوان میخواهد روی پای خود بهایستد، از حالت کودکانه و دنبالهروی به درآید، به تقلید بسنده نکند و برای علامت سوالیهایی که در ذهن دارد، پاسخ قانعکننده بیابد، همچنین خطر هیجانهای غریزی و سقوط اخلاقی و تصمیمگیریهای حاد و تأثیرپذیری و خطر انحراف از ویژگی هایی است که با بلوغ رخ میدهد این دوره تربیت را تبدیل به یکی از دشوارترین و در عین حال ظریفترین مراحل تربیتی میکند. 3- دوره«وزارت» و همکاری که جوان مورد مشورت قرار میگیرد، مرحله شکوفایی فکر و خودمدیریتی است که در این مرحله تبادل افکار و مشورت در رشد عقلی جوان موثر است، در این دوره ضمن آنکه قوا و غریزه از شور و هیجان برخوردارند جوان منطقیتر با قضایا برخورد میکند به مرشد و مربی بیشتر احساس نیاز میکند و میکوشد شخصیت علمی و فکری خود را بالاببرد و برای خود الگویی بیابد. از اینرو در برنامههای تربیتی اسلام به جوانان عنایت بسیار شده و استفاده صحیح از زمینه های فطری، ایمانی، عقلی و عاطفی آنان مورد توجه قرارگرفته است. 4- دوران بزرگسالی، تربیت مشکلتر است اما باب تربیت و انسانسازی هیچگاه بسته نیست، همانگونه که پیامبراکرم به تربیت نسلی پرداختند که در جهل و خرافه و شرک و جهالت ریشه کردهبود، اما از همینمردم امتیشایسته و چهرههایی برجسته تربیت شدند، البته در این دوران، انسان بیش از آنکه چشم به راه مربیان بنشیند، باید خود مربی باشد و از واعظ درونی بیش از واعظ بیرونی بهره بگیرد.(رهبر و رحیمیان، 45-52) (ادامه دارد)
نوشته شده توسط : وسط نیا