خانواده مهمترین عامل اثرگذار بر شکلگیری هویت:
آقای مور در این رابطه در کتاب دیباچهای بر جامعهشناسی خود در بحث جامعهپذیری (و به تبع آن شکلگیری هویت) به تقسیم بندی این فرایند پرورشی پرداخته و آن را به سه مرحله با عنوان: جامعهپذیری یکم، دوم و سوم تقسیم میکنند، و مینویسند:«هریک از این مراحل، عوامل جامعهپذیری متفاوت یعنی نهادها یا بازیگران متفاوتی دارد که امکانات آموزشی لازم را فراهم میسازند. این واقعیت که جامعهپذیری طی مراحلی رخ میدهد نشانهای دارد که در فرایند طولزندگی قابل مشاهده است. هر عرصهجدید که برای دورهای از عمر خود وارد آن میشویم نقش ها و قواعد رفتاری خاص خود را دارد که اعضای جدید باید آنها را بیاموزند.
جامعهشناسان به طورکلی متقاعد نشدهاند که هر کودک کاملاً بتواند رفتار بزرگسالان را کسب کند گرچه این مرحله اول، آشکارا بسیار اهمیت دارد. مرحله دوم جامعه پذیری مربوط به زمان ورود کودک در نظام آموزشی رسمی است و مرحله سوم آموزشی به تجربیات جامعهپذیری در دوره بلوغ مربوط میشود.
با این حال در مراحل یکم و دوم است که خانواده مهمترین نقش را ایفا میکند چون تجربه دوره کودکی اکنون به طورکلی به عنوان دورهای که تأثیر قاطع بر شخصیت بزرگسالی و پرورش آن دارد، پذیرفته شده است. خانواده را باید مهمترین عامل جامعه پذیری دانست.(مور،30)
با توجه به نظر آقای مور افراد جامعه راه و رسم زندگی و باور و اعتقاد و ارزشهای خود را در طول زمان از افراد مختلفی فرا میگیرند، که این افراد در وهله اول در خانواده(مادر و پدر)، بعد در مدرسه(معلم و مربی) و سپس در جامعه هستند که باعث درونی شدن نقشها می شوند و جریان جامعهپذیری رخ می دهد.
و مری فارمو در کتاب خود به نام خانواده در این مورد میگوید: خانواده، عامل نیرومند انتقال ارزشهای اجتماعی پذیرفتهشده به جوانان است.(همان، 41)
آتوکلاین برگ، روانشناس اجتماعی هم می گوید:«خانواده را باید مهمترین عامل طرز فکر دانست، زیرا در مرحله اول(از بدو تولد تا شش سالگی) و مرحله دومِ(زمان ورود به نظام آموزش رسمی هفتسالگی) فرایند یادگیری اعضای جدید برای سازگاری خود با جامعه و جذب و پذیرش قواعد و فرهنگ آن(جامعهپذیری) خانواده مهمتریننقش را ایفا میکند چون تجربه دوره کودکی اکنون به طور کامل به عنوان دورهای که تأثیری قاطع بر شخصیتبزرگسالی و پرورش آن دارد پذیرفته شدهاست،.»(برگ، 31)
مطالعات پژوهشهای فمنیستی هم حاکی از آن دارد که کودکان توقعات و انتظارات خود را از سنین بسیار کم شروع به پرورش میکنند و در این راستا تحت تأثیر شدید رفتار والدین خود و سایر نزدیکان قرار میگیرند و خانواده به شیوه های ظریف متعددی به معنایی که فرد از خودش و چشم اندازی که نسبت به زندگی پیدا میکند شکل میدهد و جامعه نیز به همین طریق این برداشتها را در طول زمان در آنها تقویت میکند.(مور، 31-32)
در حقیقت کیستی و هویت همه ما در زمینه و دامن خانواده شکل میگیرد و بخصوص در سالهای کودکی این هویت بستگی بسیار زیادی با چگونگی تعریف سایر اعضای خانواده از ما دارد. این خانواده است که برای فرد الگوی مناسب(و یا نامناسب) تعریف و تصویری از خود و احترامی که فرد نسبت به خود در مورد دیگران دارد را شکل میدهد. والدینی که برای رسیدن به درآمد مالی بالا حاضرند هر عمل غیرانسانیای را مرتکب شوند و یا برای حفظ مقام و منزلت خود هرگونه ظلم و بیعدالتیای را انجام دهند، چگونه میتوانند به فرزندانشان بیاموزانند که به شخصیت خود و روحی که خداوند متعال در جسم آنها به امانت گذارده، توجه کرده، آن را بشناسند و محترم دارند؟!. زیرا هم تحقیق و هم تجربهی روزانه نشان داده که بیشترین تجربه دوران کودکی(قبل از مدرسه) دستآوردهای غیررسمی و غیرعمدی متقابل طبیعی بین والدین و کودک است، آنقدر که کودک هنجارهای رفتاری پذیرفته شده را از طریق مشاهده و تجربه کلی به طور ناآگاهانه درونی میکند، از طریق آموزشهای مستقیم و ویژه یاد نمیگیرد که چه بکند و چه نکند و هرچه والدین به او دیکته کنند که باید حق مردم را رعایت کرد، اما در عمل خود چنین کاری را انجام ندهند، هیچگاه کودکشان حق دیگران را رعایت نخواهد کرد و این تنها مثال کوچکی است از تأثیر نقش خانواده در انتقال مفاهیم به کودکان.
اما در درون خانواده نیز تأثیر مادر نسبت به پدر بر کودکان بیشتر است چراکه مادر معمولا در مقایسه با پدر به فرزندان نزدیکتر است و وقت بیشتری را با آنان میگذراند، مطمئناً تأثیری بیش از تأثیر پدر در شکلگیری شخصیت و انتقال ارزشها به کودک دارد.
امام راحل(ره) میفرمایند:«دامن مادر بزرگترین مدرسهای است که بچه در آنجا تربیت میشود، آنچه بچه از مادر میشنود غیر از آن چیزی است که از معلم میشنود، بچه از مادر بهتر میشنود تا از معلم، در امن مادر بهتر تربیت میشود تا در جوار پدر، تا در جوار معلم.» (امام خمینی(ره)، تبیان، 123)
اهمیت این تأثیر به اندازهای بالاست که روانشناسان معتقدند که یک بُعد مهم در ازدواجهای موفق تأیید مادر از احساسات مثبت کودک نسبت به پدر میباشد.
هرچند مادر، چند سال اول زندگی کودک حکم محور را دارد، ولی بزودی پدر به خصوص برای پسر منبع انگیزش میگردد و با الگو قرارگفتن وی قوانین اجتماعی و ارزشهای مربوط به نقش مذکور به پدر منتقل میگردد.
البته با صحبتهای مطرح شده نباید این طور نتیجه گرفت که فقط، رفتار خانواده بر روی فرد تأثیر میگذارد، عشق و محبت، پذیرش و اعتماد و تشویق و ستایش کودک به عنوان یک انسان نیز از جمله عوامل تعیینکننده در سازگاری کودک در خارج از خانه است، کودک از طریق روابط خانوادگی و به ویژه روابط مادر و پدر با هم، تطابق با معیارها و ارزشها و آداب و رسوم گروههای اجتماعی خارج از خانه را فراهم میکند و با دیگران همکاری میکند.
همانطور که میدانید رفتار برگرفته از شخصیت و هویت افراد است، والدینی که شخصیت آزادمنشی دارند با دادن آزادیهایی مجموعه فعالیتهای فرزند خود را هدایت میکنند، هرچند برای او در داخل آن آزادی محدویتهای منطقی هم قائل هستند، اما این والدین به نیازهای کودکان توجه می کنند و کنترل آنها انعطاف ناپذیر و اجباری و مزاحم و بیهوده محدود کننده نیست. آنها علت تحمیل قوانین را توضیح میدهند با فرزند خود بحث میکنند و به تمایلات و نیازهای او پاسخ میدهند و معمولاً کودکانی خودمختار، مسلط بهخود، کنجکاو و راضی به بار میآورد.(مایزر، 74) در مقابل والدینبیتفاوت در مورد کودک، دارای فرزندانی غمگین و گریزان از فعالیتهای اجتماعی خواهند داشت. در این مورد مثالهای فراوانی وجود دارد که با مشاهده عمیق در رفتار والدین نسبت به کودک میتوان آنها را نتیجهگیری کرد.(رمضان زاده زیدی و نوروزی، 27)
منابع:
1- احمدی، خدابخش، آسیبشناسی خانواده، تهران: سازمان تحقیقات و مطالعات بسیج، 1386.
2- امامخمینی(ره). تبیان[دفتر هشتم، جایگاه زن در اندیشه امام خمینی(ره)]، استخراج و تنظیم موسسه تنظیم و نشر آثار امام به همکاری مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران: ناشر موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1378.
3- جنکینز، ریچارد، هویت اجتماعی، مترجم تورج یار احمدی، تهران: انتشارات شیرازه، 1381.
4- رمضان زاده زیدی، آمنه. نورزوی، اقدس. پایان نامه مقطع کارشناسی رشته علوم اجتماعی گرایش پژوهشگری: بررسی تأثیر آموزش خانواده در رشد اجتماعی، اخلاقی و تحصیلی فرزندان شاهد از دیدگاه همسران شاهد شهرستان ساری و قائمشهر، استاد راهنما: دکتر محمدباقر ملک نیا، استاد مشاور: عطاء الله عظیم پور، دانشگاه پیام نور، ساری، با همکاری دفتر تحقیق و پژوهش بنیاد شهیدان اسلامی، اداره تحقیقات و مطالعات، 80-1379.
5- رهبر، محمدتقی. رحیمیان، محمدحسن. اخلاق و تربیت اسلامی، تهران: انتشارات سمت، 1378.
6- مور، استفن. دیباچه ای بر جامعه شناسی، مرتضی ثاقب فر، تهران: انتشارات ققنوس، 1376
نوشته شده توسط : وسط نیا