یا رحمن الدنیا و الاخره
بچههای مذهبی سایت کلوب با هم جمع شدند و به صورت خودجوش برنامه سفر مشهد مقدس رو ریختن، برای منسجم شدن فعالیتهای فرهنگی مذهبی در سایت. روال برنامهها چندان به نظرم منسجم نبود و بچهها همه مجازی بودند، به جز چندنفر که در دنیای حقیقی دیده بودم بقیه را نمیشناختم، اما آقا طلبید و رفتم!
مثل سفر بهشت بود، تمامش را خواب بودم رویایی شیرین. از همه لحاظ زیبا و دلچسب بود. از نظر وسیلهی حرکت، همسفران، همدلی با همراهان، خود حرم، خود آقا، عالی بود عالی!
آنقدر نرم و لطیف بود که چیزی در ذهنم نمانده!
هیچ خاطره ی تلخی ندارم که بگویم به این خاطر به من خوش نگذشت، اما خاطرات شیرینم هم آنقدر شیرینند که قابل وصف نیست، تا به حال اینگونه نشده بودم که واژهها از تفسیر خاطرات شیرین باز بمانند، اما ماندهاند!
وقتی بدون هیچ آمادگیای قصد سفر کردم و بلیط و اسکان و همسفر یار غار هماهنگ شدند ماندم انگشت به دهان! ولی زمانی که حتی کلاسهای آن روز بدون علت تعطیل شدند و راه آنقدر هموار بود که هیچ اضطرابی به دل نداشتم، مطمئن شدم که این سفر یک سفر عادی نیست! سفر به بهشت است! قطعهای از بهشت!
دلچسب بود.
آمده ام و هیچ چیز را با خود نیاوردم، نه کبر و غرور را، نه شیطنتهای شیطان گونه را، نه حتی خودم را! همه را سپردم!
سفر عجیبی بود، رویایی و دلچسب!
نوشته شده توسط : وسط نیا