دلم گرفته است، شب یلداست و شب هفتم امام حسین است دلم سخت گرفته است! دلم به کربلا رفته است، هنوز دلمان در کربلا مانده است، هنوز صدای نیزه ها می آید و هنوز صدای چکاچک شمشیر و هنوز صدای حسین علیه السلام که «هل من ناصر ینصرنی»
دلم برای زینب سلام الله تنگ است، سر زخمی شان و دل چاک چاکشان!
این شب یلدایی با یاد مظلومیت حسین علیه السلام آدم دیگر تبریک نمیگوید! پیامکهای تبریک برایم دردآور است! مداحی پخش میشود و اس ام اس تبریک! البته بعضی اس ام اس ها دلچسب و گیراست! یلدا یعنی برای با هم بودن حتی یک لحظه هم یک لحظه است!
دلم میخواهد این شب یلدایی به یاد تنهایی زینب سلام الله در اسارت، قرآن بخوانم، به یاد عاشورایی که گذشت به یاد آقایم عباس به دور خیمهی دلم بچرخم! که مبادا حرامیها حمله کنند!
شب یلدای امسال شب عجیبی است! شبی که دیگر نمیتوان جوجههای آخر پاییز را شمرد، بلکه باید به یاد درس عاشورا، اعمالمان را ورق بزنیم و بازنگری کنیم، چقدر حسینی شدیم! چقدر از کل سال حسینی بودیم و ماندیم! و به یاد آن آیهی شریفهی قرآن بیفتیم: (الیس الصبح بالقریب؟: آیا صبح نزدیک نیست؟)
یلدای ما ایرانی ها نماد زندگی است، نماد اینکه شب با همه ی سیاهی اش می رود و روشنی همه جا مستولی میشود، روز نماد روشنی است و در این شبها که عاشورا طی شده است و دلمان عاشورایی است، این یک دقیقه میتوان یک دقیقه بیشتر یا حسین گفت!
در آخر دوست دارم در این بازنگری ها هم دیگر را از دعای خیر فراموش نکنیم
و عمرتان یلدایی
نوشته شده توسط : وسط نیا