اولین سوالی که به ذهن تمام شرکت کنندگان در اردوی سه روزه ی وبلاگ نویسان کشور(نور) رسید، شاید همین بود! چه کسی می توانست قانون وضع کند؟ اولین و مشخص ترین پاسخ این بود: کسی که در جریان امور قرار دارد و با چم و خم کا ر آشناست. مدتهای طولانی در آن موضوع غور کرده است و صاحب نظران و افراد تحت تاثیر از تصویب قانون را می شناسد، می داند چه می خواهند و با این قانون چه خواهند خواست!
فضا را بشناسد و حرف نشنیده برایش کم باشد، غرق در موضوع باشد و به فرمایش حضرت امام(ره) از آن دست آدم هایی نباشد که از دور هم دستی بر آتش ندارند، آمده باشد نزدیک و داخل ماجرا باشد.
اما منشور اخلاق در فضای مجازی را کسانی نوشتند که رکن پنجم دموکراسی در هر کشوری(وبلاگ نویسان) تنها و تنها شنونده آن بودند. احساس سیاهی لشکری بر بیشتر وبلاگ نویسان حاضر در اختتامیه ی اردوی سه روزه مستولی شده بود.
تمام این سه روز فقط برای بالابردن نام شهرداری تهران و صدا و سیما که تعداد زیادی از وبلاگ نویسان کشور را جمع کرده است، می توانست خبر مهمی باشد که بود و نام آن ها را بیش از پیش پر رنگ کرد.
وقتی عکاس ها مدام عکس میگرفتند و در پاسخ به من گفتند که مجبورند روزی حداقل 500 عکس بگیرند، باید می فهمیدیم که ما فقط وسیله ی تبلیغ بعضی ها شده ایم.
جلسات سخنرانی فقط چند موردش مربوط به وبلاگ بود، سخنران ها ظاهرا آشنایی ای با وبلاگ نداشتند، فرهمندپور که فقط از عفاف گفت و شاه حسینی هم از سینما! ایازی هم سنگ شهرداری را به سینه می زد و آشتیانی هم اینقدر گفت هم افزایی که ما فکر کردیم ما باید افزایش بیابیم!
و حرف تک تکشان حمایت بود، ما نخواهیم کسی حمایتمان کند چه کسی را ببینیم؟ حمایت کنند که در موقع بحران ها همراهشان باشیم؟ اسیر دست تبلیغاتشان؟ رکن پنجم دموکراسی یعنی این؟
و خیال کرد ما نشنیدیم: قول ده برابر شدن پهنای باند دوسال پیش داده شده بود، عملی نشد تا دوسال دیگر هم عملی نخواهد شد!
منظورتان به کیست؟ ما بلندگوی شما شدیم تا هرچه میخواهید بگویید؟
بدون کوچکترین نظرخواهی ای منشور اخلاقی وبلاگ نویسان قرائت شد!
آیا نباید فکر می کردند زمانی که در فضای مجازی ضمانت اجرایی برای صدور احکام نیست این ضمانت اجرای منشور حضور حداقلی از وبلاگ نویسان مطرح و کهنه کار در این عرصه را باید داشته باشد؟
اردوی سه روزه وبلاگ نویسان کشور بنابه گفته عوامل اجرایی آن بزرگترین اردوی وبلاگ نویسی بود که با گرفتن عکس های متعدد و سخنرانی هایی که باید خیلی فکر می کردیم تا ارتباطش را با خودمان بیابیم، سخنرانی هایی که از فضای مجازی تنها لغت حمایت را تکرار می کردند، برگزار شد.
در طول این اردوی سه روزه که با هزینه های سنگینی از سوی آن ها همراه بود. کارگاه های آموزشی نمادینی برگزار شد، حتی وبلاگ نویسان فرصت و مجالی برای آشنا شدن با هم را پیدا نکردند و در نهایت وقتی در اختتامیه حتی نامی هم از عوامل اجرایی آن که ما آن ها را از خودمان می دانستیم به میان نیامد و تقدیر نمادین از وبلاگ نویسانی صورت گرفت که وبلاگشان شاید تنها و تنها به واسطه ی صاحبان آن محلی از اعراب داشته باشد و در لایه های بسیار پنهان آن با ما سنخیت داشتند، تازه فهمیدیم که چه اشتباهی کردیم و چه کلاهی سرمان رفت!
نوشته شده توسط : وسط نیا