هیچ روانشناسی نمیتوانست اینقدر تاثیرگذار باشد، هیچ دارویی و تجویزی تا این حد جوابگو نبود، تا به حال نه اجبار و نه لطافت هیچ کدام باعثی برای از بین رفتن بی رغبتیام نشده بود.
کلا سه سالی میشود که به جز اجبار شب امتحان هیچ کتابی نمیخواندم، تا اینکه به آنجا رفتم.
به اصرار یکی از بچهها به کافهای رفتم که کتاب هم میفروخت. تا این حد از آنجا خبر داشتم، اینکه یک کتاب فروشی است که در کنارش دو سه ردیف صندلی چیدهاند و اگر قراری داشتید و جایی برای صحبت نبود میتوانید به آنجا بروید!
تصورم اشتباه بود، در حقیقت کتاب ها شبیه کاغذ دیواری ها، دور تا دور آنجا را گرفته بود و ردیف ردیف صندلی برای نشستن و گپ زدن.
اولین روز چندان دلچسب نبود، مخصوصا با دیدن این جمله، اگر روی میز را نگاه می کردی نوشته بود:«اینجا فقط از کتاب خوانها پذیرایی میشود، خود را از این لذت محروم نکنید.»
فقط چند کتاب که روی میزها ولو شده بود را نگاه کردم، کنار گذاشتم و با دوستم شروع به صحبت کردم. روز دوم، یک کتاب از سر میز دیگری برداشتم و نگاه کردم، تمام مدت صحبت دستم روی کتاب بود که آیا میآیند هزینه کتاب را بگیرند یا نه.
روز سوم، غرق در همان روزهای شیرین کتابخوانی که تمام حقوق آخر ماه را میدادم و کتاب میخریدم شدم، کتاب «بار دیگر شهری که دوستش میداشتم»
فقط همین نبود، فضا به همراه پیشخدمتهایش بسیار موثر بودند. پیشخدمت خانم و آقایی را به میز خالی هدایت کرد، بعد رفت و به چند مشتری که در خصوص اینکه چه کتابی بخوانند تا اطلاعات ادبیشان بیشتر شود، راهنمایی داد، کمی بعد یکی از نویسندگان جوان آمد، با این پیشخدمت دست داد، نشستند سر یک میز و گپ مختصری زدند.
نگاه کردم، «حسام مطهری» بود، یکی از آن کتابخوانهای حرفهای و مدیر سایت «کتابخانه اشا»، که محال است هم صحبتش باشی و حداقل نام یک کتاب را نبرد، چه لذت بخش بود که حتی پیشخدمتهای این کافه هم اهل کتابند.
به واقع هیچ دارویی تا این حد نمیتوانست من کتاب زده را با کتاب آشتی دهد، هیچ چیز...
نوشته شده توسط : وسط نیا
دنبال کتاب مستدلی میگشتم تا در مورد واقعه عاشورا مقاله ای بنویسم، حس دانشجو بودنم گل کرده بود که شنیدم لهوف در خانه داریم. با خوشحالی به دنبالش گشتم. لهوفی که سالها در خانهمان بود و من ندیده بودمش.
هرچه گشتم پیدایش نکردم تا آخر صاحب کتاب آمد و لهوف را به دستم داد. کتاب در قطع جیبی و نه آن چیزی بود که مدنظرم بود. لهوف منظوم یا معراج المحبه بود.
تمام واقعه را از نامه کوفیان به امام تا ورود موکب امام و اهل بیت به مدینه را با شعر گفته است.
ادبیات ساده و روان آن، به همراه پاورقی هایی که ارجاعات شعر به آیات و روایات و نیز نسخه عربی آن که در همان کتاب جمع شده است. تصویر کاملی از شعر عاشورایی را در اذهان ایجاد میکند.
شب منسوب به حضرت رقیه سلام الله علیهاست و کمی از اشعار مربوط به این شب را بیاورم.
یکی نوغنچه ای از باغ زهرا*بجست از خواب نوشین بلبل آسا//با فغان از مژه خوناب میریخت*نه خونابه که خون ناب میریخت// بگفت ای عمه بابایم کجا رفت*بد ایندم در برم دیگر چرا رفت// ....
زآه وناله و از بانگ وافغان*یزید از خواب برپا شدهراسان//بگفتا:کاین فغان وناله از کیست*خروش وگریه وفریاد از چیست// بگفتش از ندیمان که ای ستمگر*بود این ناله از آل پیمبر//یکی کودک ز شاه سربریده*در این ساعت پدر در خواب دیده// کنون خواهد پدر از عمه خویش*وز این خواهش جگرها را کند ریش // ....
همان طشت و همان سر قوم گمراه*بیاوردند نزد لشگر آه//یکی سرپوش بد بر روی آن سر*نقاب آسا به روی مهر انور// به پیش روی کودک سر نهادند*زنو بر دل غم دیگر نهادند//...
پدر بعد از تو محنتها کشیدم*بیابانها و صحراها دویدم// ...
همی گفتندمان در کوفه وشام*که اینان خارجند از دین اسلام// ...
همی گفت وسرشاهش در آغوش*به ناگه گشت از گفتار خاموش//پرید از این جهان ودر جنان شد*در آغوش بتولش آشیان شد// ...
لهوف منظوم یا (معراج المحبه) سراینده حائری محلاتی، با سعی و کوشش حمیدرضا عقیقی بخشایشی،قم: دفتر نشر نوید اسلام،1377.
نوشته شده توسط : وسط نیا
آسمان میگرید، زمین می لرزد. تو اما ریشه در خاک، سر بر دامان ابدیت، چشم در چشم خدا خفتهای و پژواک صدای تو شش کرانهی جهان را پر کرده است.
کتاب زیبایی است، آنقدر زیباست که برای معرفی کتاب همیشه در ذهنم مجسم میشود، قلم شیوا، روان و دلنشین محمدرضا سنگری، استادی کرده است و یقین دارم اگر فقط چند سطر اول کتاب را بخوانید، تا تمامش نکنید از جا بلند نشوید.
کتاب دوباره پیامبر،تهران: اینده سازان، 1382.
پلکها را میگشایی. لبخندمیزنی.
هیچ کس چون تو پیش از شهادت، جام از دست پیامبر ننوشیده است. پیامبر عزیز کربلا، هیچ کس در کربلا جز تو پیامبر را بر بالین خویش ندیده است...
اینجا هم از او نوشتهاند. چارقد
نوشته شده توسط : وسط نیا
به نظرم رسید که به عنوان یک دانشجوی متعهد، در ایام عزای حسینی«علیهالسلام» به معرفی کتاب در زمینهی عاشورا بپردازم.
شاید معروفترین کتابی که در این زمینه باشد، کتاب سه جلدی «حماسه حسینی» باشد. در این کتاب که مجموعه سخنرانیهای شهید مطهری است. موضوع های مختلفی از ابعاد واقعهی عاشورا مطرح شده است.
با توجه به انواع خرافاتی که در این روایات وجود دارد، معروف ترین بخش کتاب همان بررسی شبهات آن است که فایل صوتی آن را هم کمابیش در این ایام زیاد از صدا و سیما پخش میشود.
نوشته شده توسط : وسط نیا