سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

فاین أذهب یا وسطی؟

پنج شنبه 88 خرداد 21 ساعت 1:46 صبح

نمی دونم چه اصطلاحی رو برای نشون دادن این ناراحتی به کار ببرم که هم مطلب رو برسونه هم به کسی بر نخوره!

به قول یکی از استادها چقدر زبان عربی خوبه! با یه کلمه عمق مطلب فهمیده می شه! ولی امان از زبان پر پیچ و خم فارسی!

بگذریم!

بی هیچ مقدمه، دلم گرفته!

 با یکی از بچه ها صحبت می کردم، ترم بالایی‌‌یه! می گفت اینقدر حرص نخور، کیه که حرفت رو گوش بده، بخوون و برو!‏ گفتم بخوونم و برم؟ گفت آره، چرا اینقدر در پیامگاه پیام می‏ذاری،‏خرج می‏کنی هی زنگ می‏زنی دانشگاه!

اینها هر کار دوس دارن می کنن، اگه در برنامه‏هاشون لحاظ نکرده باشن! حرف تو باد هواس!

اینقدر حرص عربی رو خوردی چی شد؟ چقدر عربی یاد گرفتی؟ در حد همون آزمون های آخر هر درس! مگه حد عربی برامون اینقدر بود؟ نه که نبود،‏اما خب استاد که درست وقت نمی ذاره رفع اشکال کنه، دانشگاه هم که کسی دلش به حال ما نمی سوزه!

 دیدم راست می‏گه ها!

عربی به کنار، اوون روش تحقیق رو بگو که از اول ترم استاد یه نگاه هم به اشکالات ما نکرده و اوون فلسفه رو بگو که اینقدر اصرار کردم که استاد یه بار اوومد پیامگاه!

 دوست نداشتم این دانشگاه هم مدرک گرا باشه، اما مثل اینکه هست!

چه توقع بی جایی بود!

 چهار سال عمر عزیز رو بذاری که فقط یه مدرک بگیری، اوونم از دنیای مجازی! مدرک بدون فهم درس چه فایده داره؟ می‏خوام چه کار؟ بگم مدرک دارم اما یه ذره عربی حالیم نیس؟ یه ذره فلسفه نمی‏فهمم؟ اگه از آزمون‏ها بپرسی بلدم، اما خارج از آزمون ها شرمنده‌ی اخلاق ورزشی‌تم؟ این جمله‏ برای من خیلی ناراحت کننده بود وقتی یه بار از یه ترم بالایی یه اشکال درسی رو پرسیدم اما وقتی یکی از بچه‌ها، چند روز پیش از فلسفه پرسید، بلد نبودم، یعنی اصلا برام آشنا نبود!‌ بعدش نگاه کردم دیدم در آزمون‌ها سوالش نیست!‏دیدم ای بابا خودم هم که مثل اوون ترم بالایی شدم!

 حد من این بود؟ نه! توقعم، خواستم این نبود!

 به قول یکی از بچه‌های دانشگاه که سر مسائل سیاسی داغ کرده بود به یکی دیگه  گفت، فاین تذهبون، من می‏خوام به خودم بگم: فاین أذهب یا وسطی؟


نوشته شده توسط : وسط نیا

نظرات دیگران [ نظر]


نتیجه گیری

سه شنبه 88 اردیبهشت 15 ساعت 1:50 صبح

سایت دانشگاهمون الحمد لله درست شد و رفتم دانشگاه!‏

کلی کیف کردم و انگیزه پیدا کردم! 

تازه رئیس دانشگاه هم در قسمت ارتباط با مدیر کلی از این تعطیلی عذرخواهی کرده بودن و هم دانشگاهی ها جواب داده بودن که این چه حرفیه!

منم نوشتم که این فاصله، زمان خوبی بود که بفهمیم دنیای مجازی چقدر بی آی کا وی یو، بی هدفه!

اما یه نتیجه دیگه هم گرفتم که لزومی ندیدم هم دانشگاهی هام بدونن!

احساس خلاء ناشی از تعطیلی دانشگاه این رو بهم فهموند که یه کم کتاب بخونم، می خوام یه هفته نیام دانشگاه، غیبت نمی خورم  چون خیلی به روزم! از بر و بچ درس خونم مثلا!

می خوام فقط کتاب بخونم، فقط!


نوشته شده توسط : وسط نیا

نظرات دیگران [ نظر]


سه روزه

شنبه 88 اردیبهشت 12 ساعت 9:34 عصر

رعد و برق زده و سایت دانشگاه بهم ریخته و دانشگاه عملا تعطیل شده!

همیشه آرزو داشتم مدرسه تعطیل باشه، که هر وقت تعطیل می‏شد کلی ذوق می‏کردیم، اما این‏بار، به این تعطیلی بی‏موقع، هیچ خوشحال نشدم، آخه (آی کا وی یو) که مثل مدرسه نیس، حتی مثل دانشگاه‏های دیگه هم نیس! 

خیلی دوسش دارم، روزی سه بار دانشگاهم رو نبینم که روزم روز نمی‏شه! شما چه می‏دونین دوس داشتن دانشگاه یعنی چه!

الان شد سه روز (پنج‏شنبه، جمعه و شنبه) که روزم روز نیست!

البته الان یه دقیقه وصل شد، کلی ذوق کردم، اما بازم ارور داد!

خدایا نه که آزمون‏هام مونده و جواب ندادم یا درس‏ها رو نخوندم! نه!

فقط دلم برای دانشگاه‏م تنگ شده!‏ برای درس‏ها، کلاس‏های آن‏لاین، مشاوره، ارتباط با مدیر و حتی تقویم شخصی! که تووش از روزهای تلخ و شیرین دانشگاه نوشتم!

خدایا کی فراغ تموم می‏شه؟ 


نوشته شده توسط : وسط نیا

نظرات دیگران [ نظر]


صداقت

چهارشنبه 88 فروردین 19 ساعت 11:51 صبح

خوب گفته‏اند، النجاه فی الصدق

به قول حاج‏آقا فاطمی نیا، زبانم بسته است، وگرنه می‏گفتم ماجرا چیه!

فقط اینقدر بدونین که هیچ چیز به اندازه راستگویی آدم رو سبک نمی‏کنه، همین عذاب وجدانه، می دونین چقدر مغز آدم رو می‏خوره!

حالا مثل پرنده‏ای شدم که می‏تونه پرواز کنه، نیاز نیست پراش رو قایم کنه از ترس اینکه بفهمن پرنده‏اس!

خدایا شکرت


نوشته شده توسط : وسط نیا

نظرات دیگران [ نظر]


دل پاییزی

جمعه 87 اسفند 30 ساعت 12:45 صبح

سلام

فصل بهار داره میاد، کمتر از یک روز مونده

اما دلم اصلا بهاری نیست

پاییزیِ پاییزیِ

اما هرچی فکر می‏کنم، می‏بینم اگه آزمایش‏های الهی نبود، زندگی خیلی عادی می‏شد، نه!

 

خوب اینهم لطف زندگیه، دیگه!

یه وقت شیرین،‏یه وقت شور، یه وقت تلخ!

که حالا سهم ما شده تلخِ تلخ

 

 


نوشته شده توسط : وسط نیا

نظرات دیگران [ نظر]


<   <<   11   12      >