نمی دونم چه اصطلاحی رو برای نشون دادن این ناراحتی به کار ببرم که هم مطلب رو برسونه هم به کسی بر نخوره!
به قول یکی از استادها چقدر زبان عربی خوبه! با یه کلمه عمق مطلب فهمیده می شه! ولی امان از زبان پر پیچ و خم فارسی!
بگذریم!
بی هیچ مقدمه، دلم گرفته!
با یکی از بچه ها صحبت می کردم، ترم بالایییه! می گفت اینقدر حرص نخور، کیه که حرفت رو گوش بده، بخوون و برو! گفتم بخوونم و برم؟ گفت آره، چرا اینقدر در پیامگاه پیام میذاری،خرج میکنی هی زنگ میزنی دانشگاه!
اینها هر کار دوس دارن می کنن، اگه در برنامههاشون لحاظ نکرده باشن! حرف تو باد هواس!
اینقدر حرص عربی رو خوردی چی شد؟ چقدر عربی یاد گرفتی؟ در حد همون آزمون های آخر هر درس! مگه حد عربی برامون اینقدر بود؟ نه که نبود،اما خب استاد که درست وقت نمی ذاره رفع اشکال کنه، دانشگاه هم که کسی دلش به حال ما نمی سوزه!
دیدم راست میگه ها!
عربی به کنار، اوون روش تحقیق رو بگو که از اول ترم استاد یه نگاه هم به اشکالات ما نکرده و اوون فلسفه رو بگو که اینقدر اصرار کردم که استاد یه بار اوومد پیامگاه!
دوست نداشتم این دانشگاه هم مدرک گرا باشه، اما مثل اینکه هست!
چه توقع بی جایی بود!
چهار سال عمر عزیز رو بذاری که فقط یه مدرک بگیری، اوونم از دنیای مجازی! مدرک بدون فهم درس چه فایده داره؟ میخوام چه کار؟ بگم مدرک دارم اما یه ذره عربی حالیم نیس؟ یه ذره فلسفه نمیفهمم؟ اگه از آزمونها بپرسی بلدم، اما خارج از آزمون ها شرمندهی اخلاق ورزشیتم؟ این جمله برای من خیلی ناراحت کننده بود وقتی یه بار از یه ترم بالایی یه اشکال درسی رو پرسیدم اما وقتی یکی از بچهها، چند روز پیش از فلسفه پرسید، بلد نبودم، یعنی اصلا برام آشنا نبود! بعدش نگاه کردم دیدم در آزمونها سوالش نیست!دیدم ای بابا خودم هم که مثل اوون ترم بالایی شدم!
حد من این بود؟ نه! توقعم، خواستم این نبود!
به قول یکی از بچههای دانشگاه که سر مسائل سیاسی داغ کرده بود به یکی دیگه گفت، فاین تذهبون، من میخوام به خودم بگم: فاین أذهب یا وسطی؟
نوشته شده توسط : وسط نیا
سایت دانشگاهمون الحمد لله درست شد و رفتم دانشگاه!
کلی کیف کردم و انگیزه پیدا کردم!
تازه رئیس دانشگاه هم در قسمت ارتباط با مدیر کلی از این تعطیلی عذرخواهی کرده بودن و هم دانشگاهی ها جواب داده بودن که این چه حرفیه!
منم نوشتم که این فاصله، زمان خوبی بود که بفهمیم دنیای مجازی چقدر بی آی کا وی یو، بی هدفه!
اما یه نتیجه دیگه هم گرفتم که لزومی ندیدم هم دانشگاهی هام بدونن!
احساس خلاء ناشی از تعطیلی دانشگاه این رو بهم فهموند که یه کم کتاب بخونم، می خوام یه هفته نیام دانشگاه، غیبت نمی خورم چون خیلی به روزم! از بر و بچ درس خونم مثلا!
می خوام فقط کتاب بخونم، فقط!
نوشته شده توسط : وسط نیا
رعد و برق زده و سایت دانشگاه بهم ریخته و دانشگاه عملا تعطیل شده!
همیشه آرزو داشتم مدرسه تعطیل باشه، که هر وقت تعطیل میشد کلی ذوق میکردیم، اما اینبار، به این تعطیلی بیموقع، هیچ خوشحال نشدم، آخه (آی کا وی یو) که مثل مدرسه نیس، حتی مثل دانشگاههای دیگه هم نیس!
خیلی دوسش دارم، روزی سه بار دانشگاهم رو نبینم که روزم روز نمیشه! شما چه میدونین دوس داشتن دانشگاه یعنی چه!
الان شد سه روز (پنجشنبه، جمعه و شنبه) که روزم روز نیست!
البته الان یه دقیقه وصل شد، کلی ذوق کردم، اما بازم ارور داد!
خدایا نه که آزمونهام مونده و جواب ندادم یا درسها رو نخوندم! نه!
فقط دلم برای دانشگاهم تنگ شده! برای درسها، کلاسهای آنلاین، مشاوره، ارتباط با مدیر و حتی تقویم شخصی! که تووش از روزهای تلخ و شیرین دانشگاه نوشتم!
خدایا کی فراغ تموم میشه؟
نوشته شده توسط : وسط نیا
خوب گفتهاند، النجاه فی الصدق
به قول حاجآقا فاطمی نیا، زبانم بسته است، وگرنه میگفتم ماجرا چیه!
فقط اینقدر بدونین که هیچ چیز به اندازه راستگویی آدم رو سبک نمیکنه، همین عذاب وجدانه، می دونین چقدر مغز آدم رو میخوره!
حالا مثل پرندهای شدم که میتونه پرواز کنه، نیاز نیست پراش رو قایم کنه از ترس اینکه بفهمن پرندهاس!
خدایا شکرت
نوشته شده توسط : وسط نیا
سلام
فصل بهار داره میاد، کمتر از یک روز مونده
اما دلم اصلا بهاری نیست
پاییزیِ پاییزیِ
اما هرچی فکر میکنم، میبینم اگه آزمایشهای الهی نبود، زندگی خیلی عادی میشد، نه!
خوب اینهم لطف زندگیه، دیگه!
یه وقت شیرین،یه وقت شور، یه وقت تلخ!
که حالا سهم ما شده تلخِ تلخ
نوشته شده توسط : وسط نیا