بسم الله الرحمن الرحیم
من در میان شما باشم یا نباشم، نگذارید این انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد، امام خمینی رحمه الله علیه
این توهینات به امام و اسلام و رهبر انقلاب تازه نبود، خود من در بسیاری از تجمعاتی که از سال 78 به بعد اتفاق افتاده بود کم و بیش این حرفها را شنیده بودم، اما اینکه یک دفعه صدا و سیما در این چند روز اینقدر واضح این اتفاقات را به تصویر بکشد، چند معنی برایم داشت که مهمترین آنها این بود که این جریان باید به صورت خودجوش اتفاق میافتاد و مردم خودشان با جریان مخالف نظام مخالفت می کردند، اما اینکه آیا استارت این کار و روشنگری این حقیقت از 16 آذر باید اتفاق می افتاد را نمیدانم و تحلیلی برایش ندارم، هرچند که تا به حال هم نشنیده بودم و ندیده بودم که به این واضحی و وقاحت عکس امام و آقا را پاره کنند، از این رو عملکرد صدا و سیما و بازتاب این خبر در بین مردم و دوباره در تلویزیون به وضعی بدل شد که من احساس خوبی دارم، یاد و نام امام در سالهای اخیر اینقدر عملگرا در بین مردم وجود نداشت.
البته تعابیر و تفاسیر مختلف هست، ولی این جمله ی امام همیشه توو گوشمه : پشتیبان ولایت فقیه باشید تا آسیبی به این مملکت نرسد.
از آی کا وی یو خبر ندارم، نمی دونم بچه ها اونجا رو هم شلوغ کردن، یا هنوز خبر چندانی از این بازتاب ها اونجا نیست!
الهی ما را جزو پیروان حقیقی ات قرار ده!
نوشته شده توسط : وسط نیا
یا رحمن الدنیا و الاخره
شب عیده، (دلا امشب به می باید وضو کرد و هر ناممکنی را آرزو کرد!) و من عیدی میخوام!
هم از ساداتی که آشنا هستم و هم از خود حضرت امیر علیه السلام و پیامبر عظیم الشان اسلام.
البته یه عیدی امشب گرفتم، فکر کنم از حضرت امیر علیه السلام بود.
با یه نفر صحبت کردم و راه پولدار شدن به همراه داشتن آخرت رو بهم نشون داد! سید بزرگواری بود.
البته این فرمول رو قبلا هم شنیدهبودم اما از نزدیک با کسی که عامل به اون باشه صحبت نکرده بودم. ایشون با 300 هزار تومن شروع کرده بود و بعد از ده سال الان میلیونر شده، که پول خوردش ده میلیونه!
گفت همون اول با خدا معامله کردم، هم دنیا هم آخرت!
نصف درآمدش را در راه خدا خرج میکند، البته دنبال مستحق نمیگردد، مستحقها خودشان پیدا میشوند، میگفت من نیت کردهام، دیگر مسئولیت با من نیست، ما مامور به تکلیفیم نه نتیجه!
میگفت دست بسته که پول تووش نمییاد، دستت رو باز کن و خدا خیلی کریییییییییمه!
میگفت من خیلی پول میخواستم، بخاطر همین از نصف شروع کردم، که خدا کریمه و پنج برابر بر میگردونه، حالا شما اگر پول زیاد نمیخواهید از یک چهارم شروع کنید!
این فرمول جدیدی در زندگی مالیمنه، گفتم به شما هم بگم، ان شا الله که با یقین عمل کنید و پولدار بشید.
نوشته شده توسط : وسط نیا
یا رحمن الدنیا و الاخره
دانشگاه مسابقه گذاشته، هوراااااااااااااا
مسابقه وبلاگ نویسی دوس دارم، اما خب سرفصلهاش عین اون مسابقهی مقاله نویسی سخته! هر چقدر هم انتقاد می کنی به جایی نمی رسه، آدم فقط خودش ضایع می شه!
من میخوام وسطی رو در مسابقه شرکت بدم، حالا چه دانشگاه قبول کنه چه نکنه، بالاخره وسطی یک وبلاگ درد دلییه دیگه، حرف دلی یه دیگه، کم چیزی نیست که خاطرات یه دانشجوی علاقمند به مباحث قرآنی مخصوصا دانشگاه مجازی معارف اسلامی یه!
دوس ندارم بخاطر مسابقه سبک نوشتاری رو عوض کنم، فرهنگی مذهبی بنویسم، خب اونا سیاست خودشون رو برای مسابقه دارن، وسط زاده هم سیاست خودش رو برای نوشتن وبلاگ!
هرچند که برنده نمیشم، شاید همون اول هم ردم کنن، اما من شرکت میکنم!
مرسی اعتماد به نفس وسطی!
نوشته شده توسط : وسط نیا
بالاخره رفتیم جلسه!
آقای تنها و آقای احمدی به عنوان نمایندگان دانشگاه!
نیمهحضوری ها هم با اون مطالباتشون که البته به حق بود، به قول خانم زمانی هی ما رو به هم پاس میدن، باید یه جورایی میخ اسلام رو محکم می کوبیدن که کوبیدن.
جلسه با سلام و صلوات شروع شد و کلی گله و شکایت و آخرش رای گیری کردن که کی بشه چی کاره!
از هر گروه سه نفر، تقصیر شما تهرانیهاس، نیومدین، ما هم برای خودمون مسئول انتخاب کردیم
از مجازی ها خانم باقری، کارگر آزاد و آقای حمزه لو رای آوردن
قرار شد، مطالبات مجازی ها رو پیگیری کنن، البته ما که پیگیر بودیم، حالا ببینیم خدا چی میخواد، آخه آقای تنها گفتن ما براشون اسم و رسم و ردیف بودجه تعیین می کنیم که کارشون رو اینها جدی بگیرن، هرچند که اقای حسینی کلا آدم جدی ای یه، و براش مهمه و خودش پیگیره، ولی برای بقیه!
یه چیز این وسط جلسه نوشتم دوست دارم براتون بخونمش:
این دانشگاه را دوست دارم، رئیس دانشگاه جلوی پایمان به احترام میایستد و اساتید و مسئولین دانشگاه، میآیند به درد دلها و اعتراضاتمان گوش میکنند، لبخند میزنند، لبخند رضایت نیست، لبخند مسئولیت است، پیگیرند!
این دانشگاه را دوست دارم، هیچ دانشگاهی را به این صمیمیت ندیدهام!
انگار نه انگار که اینها رئیسند و ما مرئوس! همکاریاست، همکاری و صمیمیت
کاندید شدم، امیدوارم رای نیاورم، وقت ندارم، جو زده شدم!!!
نوشته شده توسط : وسط نیا
یا رحمن الدنیا و الاخره
فردا با نمایندگان دانشگاه مجازی(آی کا وی یو) در تهران جلسه داریم، اولین جلسهای یه که من شرکت میکنم، البته اگه قسمت باشه.
زنگ زدم و از آقای جعفری فرهنگی اطلاعات گرفتم، آقای تنها به عنوان نمایندهی دانشگاه و آقای احمدی نمایندهی کانون قرآن میآیند، آقای جعفری معلوم نیست بیایند یا نیایند، گفتند 30 درصد احتمال دارد و البته من که فکر نمی کنم بیایند، اما اصرار داشتن که من شرکت کنم، خب بس که زنگ می زنم دانشگاه، یه بار هم حضوری این عنصر مخرب رو بشناسن بد نیست.
کلاغ ها خبر رسوندن که این برنامه رو بچههای نیمهحضوری ترتیب دادند، گفتن که ما امکانات میخواهیم، اونا هم می یان برای صحبتهای اساسی!
من که توقعی ندارم، همین وضع که هست خوبه! فکر نمی کنم مثلا بشه کلاس آنلاین رو ترتیب به کلاس حضوری داد! یا مثلا آزمون نیم ترم گرفت! البته خانم زمانی می گفت خیلی بیشتر باید بخواهیم! اما امان از دل کم توقع!
این روزها اینقدر سرم شلوغه که حالم از زندگی داره به هم می خوره، از زندگی، از بزرگ شدن، از اینکه باید بزرگ باشی و بزرگی کنی، کاش میشد بچه موند، اما خیلی ضایع است همه بزرگ باشند و تو بچه و یا اینکه همیشه بچه بمونی، اینطوری که نمیشه تجربه های جدید کسب کرد! به قول یکی از بچه ها اگه تحلیل رو از زندگیت بر می داشتی شاید راحت تر زندگی می کردی، شایدم راست می گفت.
خلاصه اینکه فردا با آجی می رم جلسه تا ببینم این آقایون چه خدماتی رو به ما بچه شهرستانیها(ی تهرانی) می تونن بدن! آجی که هنوز وارد دانشگاه نشده کلی پیشنهاد و انتقاد داره! منم انگار کار رو سپردم بهش یه نوع احساس عدم مسئولیت گرفتتم کیف می کنم! حال می ده ها آدم کاری به کار کسی نداشته باشه، چی کار داری دانشگاه چرا اله بله، فلان دانشجو زده شده، پیگیری کنید بسانی ال شده پیگیر باشید، والله وقتی کسی ازت نمی خواد تو هم راست برو راست بیا، چی کار داری! والله!
خلاصه در حال جنگ و دعوا بین عقل و عشق و بزرگ شدن و کوچیک موندنم، دعا کنید عشق پیروز بشه، چون عقل با استدلالهاش دیوونم می کنه!
نوشته شده توسط : وسط نیا