_ شماره رو بگیر، یکی هست که منتظرته! نپرس که نمی گم!
فکرم هزار جا رفت. شماره برای مشهد بود اما کسی در مشهد منتظرم نبود، نه بچههای دانشگاه در مشهد رو میشناختم نه اونها من رو، اما احتمال دادم از بچههای آی کا وی یو باشه! و زنگ زدم.
-زائر گرامی تا لحظاتی بعد به بارگاه ملکوتی امام رضا علیه السلام متصل می شوید!
قلبم ایستاد! یادم افتاد که چند سال پیش وقتی کارت تلفنم در حرم جا مونده بود و هرچی گشتم پیدا نکردم، خندیدم گفتم حتما امام رضا میخواد هر از گاهی زنگ بزنه و حالی بپرسه و حالا آقا صاحب خط ثابت شده! هیچی نداشتم که بگم، با شوق و ذوق و کلی خوف و رجا فقط گفتم: سلام آقا، خط ثابت مبارک!
بعد از اون، هر از گاهی زنگ میزدم و درد دل چند ثانیهای میکردم، تا اینکه چندی پیش، خودم هم بالاخره بعد از سالها چشم انتظاری همراه اول گرفتم و به آقا زنگ زدم: باز همون منشی بود: زائر گرامی تا لحظاتی بعد...
و لحظاتی بعد رسید.
رو کردم به شرق و گوشی در دستم: آقا منم خط خریدم، حالا که هر دومون تلفن داریم، شما همیشه آنلاینین و منم آنلاین، پس به هم تک بزنیم و هر وقت دلمون گرفت زنگ بزنیم و حرف بزنیم، باشه؟
و چه غافل بوده و هستم که همیشه آقا حاضر است و هرگاه دل قصد کویش را کند، دیگر نیاز به شماره و منشی و ... نیست.
یه بار هم دوستم یه لینک داد، دیوونه شدم وقتی دیدم! توو خونه بودم و حرم آقا رو میتونستم آنلاین ببینم و مداح هم مداحی میکرد.
الان هم حرم آقا رو زنده نشون میدن، هرچند که لطف حرم رو نداره، روح میره ولی تا با جسم نباشه که حظ کامل رو نمیبره اما آقا همه هستند و من نیستم، منم دلم پنجره فولاد میخواد مخصوصا این چند روز که ایام شهادتونه و دل هوایی شده! کاش مشهد الرضا (علیه السلام) بودم.
آقا جان! منشی تلفنی میگوید مشتاقان آنقدر زیادند که نوبت به من نمیرسد، پس شما زنگ بزنید که دلم خیلی دلتنگتان است!
نوشته شده توسط : وسط نیا