سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

خانواده شکل‏دهنده‏ هویت فرد(2)

سه شنبه 88 بهمن 13 ساعت 3:47 عصر

خانواده مهمترین عامل اثرگذار بر شکل‌گیری هویت:

آقای مور در این رابطه در کتاب دیباچه­ای بر جامعه­شناسی خود در بحث جامعه­پذیری (و به تبع آن شکل‌گیری هویت) به تقسیم بندی این فرایند پرورشی پرداخته و آن را به سه مرحله با عنوان: جامعه­پذیری یکم، دوم و سوم تقسیم می­کنند، و می­نویسند:«هریک از این مراحل، عوامل جامعه­پذیری متفاوت یعنی نهادها یا بازیگران متفاوتی دارد که امکانات آموزشی لازم را فراهم می­سازند. این واقعیت که جامعه­پذیری طی مراحلی رخ می­دهد نشانه­ای دارد که در فرایند طول­زندگی قابل مشاهده است. هر عرصه­جدید که برای دوره­ای از عمر خود وارد آن می­شویم نقش ها و قواعد رفتاری خاص خود را دارد که اعضای جدید باید آنها را بیاموزند.

جامعه­شناسان به طورکلی متقاعد نشده­اند که هر کودک کاملاً بتواند رفتار بزرگسالان را کسب کند گرچه این مرحله اول، آشکارا بسیار اهمیت دارد. مرحله دوم جامعه پذیری مربوط به زمان ورود کودک در نظام آموزشی رسمی است و مرحله سوم آموزشی به تجربیات جامعه­پذیری در دوره بلوغ مربوط می­شود.

با این حال در مراحل یکم و دوم است که خانواده مهمترین نقش را ایفا می­کند چون تجربه دوره کودکی اکنون به طورکلی به عنوان دوره­ای که تأثیر قاطع بر شخصیت بزرگسالی و پرورش آن دارد، پذیرفته شده است. خانواده را باید مهمترین عامل جامعه پذیری دانست.(مور،30)

با توجه به نظر آقای مور افراد جامعه راه و رسم زندگی و باور و اعتقاد و ارزش­های خود را در طول زمان از افراد مختلفی فرا می­گیرند، که این افراد در وهله اول در خانواده(مادر و پدر)، بعد در مدرسه(معلم و مربی) و سپس در جامعه هستند که باعث درونی شدن نقش­ها می شوند و جریان جامعه­پذیری رخ می دهد.

و مری فارمو در کتاب خود به نام خانواده در این مورد می­گوید: خانواده، عامل نیرومند انتقال ارزش­های اجتماعی پذیرفته­شده به جوانان است.(همان، 41)

آتوکلاین برگ، روانشناس اجتماعی هم می گوید:«خانواده را باید مهمترین عامل طرز فکر دانست، زیرا در مرحله اول(از بدو تولد تا شش سالگی) و مرحله دومِ(زمان ورود به نظام آموزش رسمی هفت­سالگی) ‌فرایند یادگیری اعضای جدید برای سازگاری خود با جامعه و جذب و پذیرش قواعد و فرهنگ آن(جامعه­پذیری)‌ خانواده مهمترین­نقش را ایفا می‌کند چون تجربه دوره کودکی اکنون به طور کامل به عنوان دوره‌ای که تأثیری قاطع بر شخصیت­بزرگسالی و پرورش آن دارد پذیرفته شده­است،.»(برگ، 31)

مطالعات پژوهشهای فمنیستی هم حاکی از آن دارد که کودکان توقعات و انتظارات خود را از سنین بسیار کم شروع به پرورش می­کنند و در این راستا تحت تأثیر شدید رفتار والدین خود و سایر نزدیکان قرار می­گیرند و خانواده به شیوه های ظریف متعددی به معنایی که فرد از خودش و چشم اندازی که نسبت به زندگی پیدا می­کند شکل می­دهد و جامعه نیز به همین طریق این برداشتها را در طول زمان در آنها تقویت می­کند.(مور، 31-32)

 خانواده مسلمان در حقیقت کیستی و هویت همه ما در زمینه و دامن خانواده شکل می‌گیرد و بخصوص در سالهای کودکی این هویت بستگی بسیار زیادی با چگونگی تعریف سایر اعضای خانواده از ما دارد. این خانواده است که برای فرد الگوی مناسب(و یا نامناسب) تعریف و تصویری از خود و احترامی که فرد نسبت به خود در مورد دیگران دارد را شکل می‌دهد. والدینی که برای رسیدن به درآمد مالی بالا حاضرند هر عمل غیرانسانی‌ای را مرتکب شوند و یا برای حفظ مقام و منزلت خود هرگونه ظلم و بی‌عدالتی‌ای را انجام دهند، چگونه می‌توانند به فرزندانشان بیاموزانند که به شخصیت خود و روحی که خداوند متعال در جسم آنها به امانت گذارده، توجه کرده، آن را بشناسند و محترم دارند؟!. زیرا هم تحقیق و هم تجربه‌ی روزانه نشان داده که بیشترین تجربه دوران کودکی(قبل از مدرسه) دست‌آورد‌های غیررسمی و غیرعمدی متقابل طبیعی بین والدین و کودک است، آن‌قدر که کودک هنجارهای رفتاری پذیرفته شده را از طریق مشاهده و تجربه کلی به طور ناآگاهانه درونی می‌کند، از طریق آموزش‌‌های مستقیم و ویژه یاد نمی‌گیرد که چه بکند و چه نکند و هرچه والدین به او دیکته کنند که باید حق مردم را رعایت کرد، اما در عمل خود چنین کاری را انجام ندهند، هیچگاه کودکشان حق دیگران را رعایت نخواهد کرد و این تنها مثال کوچکی است از تأثیر نقش خانواده در انتقال مفاهیم به کودکان.

اما در درون خانواده نیز تأثیر مادر نسبت به پدر بر کودکان بیشتر است چراکه مادر معمولا در مقایسه با پدر به فرزندان نزدیک‌تر است و وقت بیشتری را با آنان می‌گذراند، مطمئناً تأثیری بیش از تأثیر پدر در شکل‌گیری شخصیت و انتقال ارزش‌ها به کودک دارد.

امام راحل(ره) می‌فرمایند:«دامن مادر بزرگترین مدرسه‌ای است که بچه در آنجا تربیت می‌شود، آنچه بچه از مادر می­شنود غیر از آن­ چیزی است که از معلم می­شنود، بچه از مادر بهتر می­شنود تا از معلم، در امن مادر بهتر تربیت می­شود تا در جوار پدر، تا در جوار معلم.» (امام خمینی(ره)، تبیان، 123)

اهمیت این تأثیر به اندازه‌ای بالاست که روانشناسان معتقدند که یک بُعد مهم در ازدواج‌های موفق تأیید مادر از احساسات مثبت کودک نسبت به پدر می‌باشد.

هرچند مادر، چند سال اول زندگی کودک حکم محور را دارد، ولی بزودی پدر به خصوص برای پسر منبع انگیزش می­گردد و با الگو قرارگفتن وی قوانین اجتماعی و ارزشهای مربوط به نقش مذکور به پدر منتقل می­گردد.

البته با صحبتهای مطرح شده نباید این طور نتیجه گرفت که فقط، رفتار خانواده بر روی فرد تأثیر می­گذارد، عشق و محبت، پذیرش و اعتماد و تشویق و ستایش کودک به عنوان یک انسان نیز از جمله عوامل تعیین‌کننده در سازگاری کودک در خارج از خانه است، کودک از طریق روابط خانوادگی و به ویژه روابط مادر و پدر با هم، تطابق با معیارها و ارزشها و آداب و رسوم گروه­های اجتماعی خارج از خانه را فراهم می­کند و با دیگران همکاری می­کند.

همانطور که می­دانید رفتار برگرفته از شخصیت و هویت افراد است، والدینی که شخصیت آزادمنشی دارند با دادن آزادی­هایی مجموعه فعالیت­های فرزند خود را هدایت می­کنند، هرچند برای او در داخل آن آزادی محدویتهای منطقی هم قائل هستند، اما این والدین به نیازهای کودکان توجه می کنند و کنترل آنها انعطاف ناپذیر و اجباری و مزاحم و بیهوده محدود کننده نیست. آنها علت تحمیل قوانین را توضیح می­دهند با فرزند خود بحث می­کنند و به تمایلات و نیازهای او پاسخ می­دهند و معمولاً کودکانی خودمختار، مسلط به­خود، کنجکاو و راضی به بار می­آورد.(مایزر، 74) در مقابل والدین­بی­تفاوت در مورد کودک، دارای فرزندانی غمگین و گریزان از فعالیتهای اجتماعی خواهند داشت. در این مورد مثالهای فراوانی وجود دارد که با مشاهده عمیق در رفتار والدین نسبت به کودک می­توان آنها را نتیجه­گیری کرد.(رمضان زاده زیدی و نوروزی، 27)

  منابع:

1-       احمدی، خدابخش، آسیب‌شناسی خانواده، تهران: سازمان تحقیقات و مطالعات بسیج، 1386.

2-       امام­خمینی(ره). تبیان[دفتر هشتم، جایگاه زن در اندیشه امام خمینی(ره)]، استخراج و تنظیم موسسه تنظیم و نشر آثار امام به همکاری مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران: ناشر موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1378.

3-       جنکینز، ریچارد، هویت اجتماعی، مترجم تورج یار احمدی، تهران: انتشارات شیرازه، 1381.

4-       رمضان زاده زیدی، آمنه. نورزوی، اقدس. پایان نامه مقطع کارشناسی رشته علوم اجتماعی گرایش پژوهشگری: بررسی تأثیر آموزش خانواده در رشد اجتماعی، اخلاقی و تحصیلی فرزندان شاهد از دیدگاه همسران شاهد شهرستان ساری و قائمشهر، استاد راهنما: دکتر محمدباقر ملک نیا، استاد مشاور: عطاء الله عظیم پور، دانشگاه پیام نور، ساری، با همکاری دفتر تحقیق و پژوهش بنیاد شهیدان اسلامی، اداره تحقیقات و مطالعات، 80-1379.

5-       رهبر، محمدتقی. رحیمیان، محمدحسن. اخلاق و تربیت اسلامی، تهران: انتشارات سمت، 1378.

6-  مور، استفن. دیباچه ای بر جامعه شناسی، مرتضی ثاقب فر، تهران: انتشارات ققنوس، 1376


نوشته شده توسط : وسط نیا

نظرات دیگران [ نظر]


خانواده شکل‏دهنده هویت فرد(1)

سه شنبه 88 بهمن 13 ساعت 3:39 عصر

نقش خانواده در شکل‌گیری هویت فرد

نویسنده: زهرا باقری 

چکیده:

هویت موضوعی است که مورد توجه تمام صاحب‌نظرات علوم انسانی قرار گرفته است، چرا که با پاسخ صحیح به این سوال است که مسیر حرکت فرد در طول زندگی مشخص می‌شود و با عدم پاسخ صحیح به آن است که فرد راه ضلالت را در پیش می‌گیرد و از مسیری که برای آن خلق شده است، یعنی قرب الی الله، باز می‌ماند.

از این رو در این مقاله با تعریف هویت از نظر صاحب‌نظرات جامعه‌شناسی، به نقش خانواده به عنوان اثرگذارترین عضو در زندگی فرد پرداخته شده است و با توجه به آموزه‌های بلند اسلامی به این نتیجه رسیده ایم که خانواده‌ها باید بیش از پیش به بحث تربیت فرزندان اهمیت داده و در مراحل رشد آن‌ها با توجه به موازین اسلامی مواردی را اعمال کنند که شخص با هویت مستقل و منطقی وارد جامعه شود.

کلید واژه‌ها: هویت، خانواده، پدر، مادر، اسلام

 

مقدمه:

یکی از اساسی‌ترین اصولی که همواره بر همة زندگی فرد، بر آرزوها و اهدافش، راه‌های رسیدن به اهداف و حتی نوع و میزان سعی و تلاش او تأثیر می‌گذارد، پاسخ به سوالی است که برای همه انسانها از ابتدای تاریخ وجود داشته و آن سوالِ«من کیستم، از کجا آمده‌ام، چرا به این دنیا آمده‌ام و سرانجام(بعد از مرگ) به کجا خواهم رفت» است، اما در این میان، نقش دیگران در دستیابی به پاسخ سریع و صحیح به این سوال مورد کنکاش قرار می‌گیرد که در این مجال، تنها به نقش خانواده و اهمیت آن پرداخته شده است. 

هویت چیست؟

درکی که فرد از خود به عنوان عضوی از خانواده، گروه‌هایی که در آن‌ها عضو است، جامعه و در کلِ جهان دارد و اینکه باید چه وظایفی را در قبال این عضویت انجام دهد، در اصطلاح علمی«هویت» نام دارد. (ریچارد جنکینز، ص 12)

هویت امرى عقلانى و عاطفى است، تفسیرى ‏سنجیده و قانع کننده از شخصیت و ابعاد آن و هستى و معناى زندگى است. هویت از یکسو امرى درونى است و از سوى دیگر وابسته به عوامل فراوان بیرونى‌ای که بر نگرش و تفسیر آدمى اثر مى‏گذارد.

به عبارت دیگر هویت در واقع، همان شخصیت است که مورد آگاهی درونی قرار گرفته‌است. احساس شخصیت را مى‏توان هویت نامید، هویت آدمى وابسته به عناصر بى‏شمارى است اما همه آن‏ها در پرتو نگاه و نگرش وى به خویشتن و جهان شکل مى‏گیرد، تفسیرى که فرد از خود و هستى تولید مى‏کند سازنده هویت او خواهد بود و از سوى دیگر، پایداریِ شخصیت‏ به معنى‌دارى زندگى است، و معنى‌دارىِ حیات در نگرش و تفسیر فرد از خود، هستى و اولویت گذارى‏هاى ارزشى شکل مى‏یابد. (همان)  

فرایند هویت‌یابی(رسیدن به درک هویت خویش)، طبق نظر متخصصان روندی است پنهانی که از همان ابتدای کودکی آغاز می‌شود و اوج یا ظهور عینی آن که در پی تکمیل و رسیدن به هویت است، دوران نوجوانی و جوانی(سن میان13 تا 18 سالگی) است که از این دوران به معنای عام، مرحله گذار از کودکی به میانسالی نام می‌برند. (همان) هویت

 هویت دارای ابعاد و جنبه‌های مختلفی است و مهمترین بُعد آن، هویت فردی و هویت اجتماعی است. هویت‌های فرهنگی و دینی نیز از جمله سایر ابعاد هویت است اما هویت فردی و سپس هویت اجتماعی قبل از سایر هویت‌ها رشد می‌کند و از اصالت و پایداری بیشتری برخوردار است و در رفتار فردی و اجتماعی افراد نقش بیشتری دارد و تفاوت بین هویت فردی و جمعی در این است که هویت فردی بر تفاوت فرد با دیگران و هویت جمعی بر شباهت او با جامعه تأکید دارد

. (همان)

 

هویت فردی پاسخ به سوال من کیستم و دیگران چه کسانی هستند، است و رسیدن به جواب آن شاید به ظاهر ساده و آسان بنماید، اما حقیقت این است که باید فرایند پیچیده‌ای طی شود تا فرد به پاسخ مناسب و صحیح دست یابد، زیرا سلامت شخصیت در گرو سازگاری آدمی با محیط اجتماعی پیرامون و رعایت مقررات اجتماعی و نیز تفسیر سازگار از خود، جامعه و ارزش‌است و هنگامى که در این فرایند خللى و کاستى‌ای پدیدار شود، نابهنجارى و اضطراب روانى نمودار خواهد شد. از این رو، هویت‏سالم و آرام در جایى معنى مى‏یابد که شخص از نگرش یک دست و سنجیده‏اى از خویشتن و جهان بهره‏مند باشد و عناصر سازنده شخصیت وى از تلائم و سازگارى برخوردار باشند و براى خود زندگى معنى دارى ساخته باشد.  (خدابخش احمدی، ص 20)

در نقطه مقابل(ناقص طی شدن این فرایند) به اصطلاح هویت‏بحران‏زده نام دارد و هنگامى مصداق مى‏یابد که تعارض و چالش جدى در نگرش فرد میان عناصر اثرگذار و سازنده شخصیت وى پدید آمده باشد، و فرد از ارائه تفسیر جامع از آن‏ها و پاسخ قانع کننده به معنى زندگى ناتوان باشد، در این حالت فرد در میان دو حال(افراط و تفریط) قرار می‌گیرد، او ممکن است فردی آشوبگر و خرابکار و یا افسرده و منزوی شود و بر این اساس می‌توان گفت که: «به طورکلی هر فرد بالغی با داشتن یک زندگی متوازن و متعادل که بتواند به آسودگی با دیگران در آن سهیم شود نیازمند زمینة معنایی استواری از هویت خویش است.» (همان)

اما دامنة عواملی که این فرایند پیچیده را شکل می‌دهند از خود فرد گرفته تا کلِ جهان، گسترده است و با توجه به این وسعت، امکان بررسی و تحقیق کاسته می‌شود، از این‌رو متخصصان و کارشناسان با انجام مطالعات و آزمایش‌های گوناگون چند مورد را اثرگذارتر از بقیه معرفی کرده‌‌اند که شامل خانواده، مدرسه، گروه‌های دوستی، رسانه‌های جمعی و خود فرد(البته با توجه به ویژگی‌های خاص «خود» در این مقاله مجالی برای بررسی آن نیست) می‌شود. (همان، ص 21)

مراحل شکل گیری هویت:

هویت همچون شکل‌گیری شخصیت، طی مراحل مختلف رشد صورت می‌پذیرد. از صحبت های مطرح شده به نظر می­رسد، انسان در طول زندگی مراحلی از رشد را می­پیماید و به طبع آن تأثیرپذیری که از افراد مختلف دارد متفاوت است، در این رابطه آقایان رهبر و رحیمیان در کتاب اخلاق و تربیت اسلامی می­نویسند:

«این مراحل از نظر هر علمی اعم از روان­شناسی، علوم­اجتماعی، کارشناسان تعلیم و تربیت و... متفاوت است اما در منابع اسلامی با توجه به ابعاد مختلف جسمانی، روحانی، مادی و معنوی این مراحل مورد توجه قرارگرفته است. قرآن کریم مراحل آفرینش انسان را از نقطه آغازین خلقت او، یعنی هنگامی­که خاک به صورت گیاه درآید و به مواد غذایی و سپس خون و نطفه مبدل شود تا هنگامی که در مرحله جنینی به صورت علقه و مضغه و... درآید و آماده افاضه روح شود، متذکر می­گردد.(طی این مراحل، تربیت تکوینی الهی انسان شکل می­گیرد.) پس از ولادت نیز سه مرحله رشد یعنی کودکی- جوانی و بزرگسالی تبیین می شود.

در مراحل یادشده و در راستای شکل­گیری شخصیت تکوین یافته انسان، اسلام رهنمودهای گسترده­ای دارد که هر کدام فصلی از تربیت اسلامی را تشکیل می­دهند.

در خصوص مراحل تربیت و ویژگی­های هر یک روایات بسیاری وجود دارد[در این مجال نویسندگان به جمع­بندی صحبت­ها پرداخته و دوران زندگی را بر اساس تربیت­پذیری و نوع تربیت به چهار مرحله تقسیم کردند:]

1-      دوره«آقایی» که کودک فرمانروایی می­کند. دوره خودمداری­کودک است و باید آزاد و بی­مسئولیت­ باشد. این سالهای نخستین عمر مناسبترین موقعیت برای تربیت است زیرا فطرت دست خوده و زمینه پذیرش کاملاً مساعد است و در این مرحله مسئولیت تربیت و مراقبت­های رفتاری، بیش از هر کس بر عهده پدر و مادر است.

2-      دوره «فرمانبرداری» که نوجوان باید مطیع مربیان باشد، مرحله پذیرش است که نوجوان به مرحله تصمیم­گیری نرسیده و زمینه فکری«انضمامی» دارد و به شکل دادن و کنترل و هدایت محتاج است و درنتیجه باید مطیع مربی باشد.، نوجوان می­خواهد روی پای خود به­ایستد، از حالت کودکانه و دنباله­روی به درآید، به تقلید بسنده نکند و برای علامت سوالی­هایی که در ذهن دارد، پاسخ قانع­کننده بیابد، همچنین خطر هیجانهای غریزی و سقوط اخلاقی و تصمیمگیری­های حاد و تأثیرپذیری و خطر انحراف از ویژگی هایی است که با بلوغ رخ می­دهد این دوره تربیت را تبدیل به یکی از دشوارترین و در عین حال ظریفترین مراحل تربیتی می­کند.

3-      دوره«وزارت» و همکاری­ که جوان مورد مشورت قرار می­گیرد، مرحله شکوفایی فکر و خودمدیریتی است که در این مرحله تبادل افکار و مشورت در رشد عقلی جوان موثر است، در این دوره ضمن آنکه قوا و غریزه از شور و هیجان برخوردارند جوان منطقی­تر با قضایا برخورد می­کند به مرشد و مربی بیشتر احساس نیاز می­کند و می­کوشد شخصیت علمی و فکری خود را بالاببرد و برای خود الگویی بیابد. از این­رو در برنامه­های تربیتی اسلام به جوانان عنایت بسیار شده و استفاده صحیح از زمینه های فطری، ایمانی، عقلی و عاطفی آنان مورد توجه قرارگرفته است.

4-      دوران بزرگسالی، تربیت مشکل­تر است اما باب تربیت و انسان­سازی هیچ­گاه بسته نیست، همانگونه که پیامبراکرم به تربیت نسلی پرداختند که در جهل و خرافه و شرک و جهالت ریشه­ کرده­بود، اما از همین­مردم امتی­شایسته و چهره­هایی برجسته تربیت شدند، البته در این دوران، انسان بیش از آنکه چشم به راه مربیان بنشیند، باید خود مربی باشد و از واعظ درونی بیش از واعظ بیرونی بهره بگیرد.(رهبر و رحیمیان، 45-52)

(ادامه دارد)

 


نوشته شده توسط : وسط نیا

نظرات دیگران [ نظر]


مثلا یه کم علمی!

یکشنبه 88 بهمن 11 ساعت 7:15 عصر

یا رحمن الدنیا و الاخره

بر حسب اتفاقاتی که روی داد، به سایت دفتر مطالعات مجازی دانشگاه رفتم و دیدم که وسطی اونجا لینک شده، خب زیاد جالب نبود در میان آن‏همه وبلاگ وزین و زیبا و صد البته پر محتوا وبلاگ وسط زاده، هیچ مطلب علمی‏ای نداشته باشه، هرچند که دوستان چندبار محتوای وبلاگ رو سوال کردن و من حضوری بهشون توضیح دادم که دوست دارم دغدغه‏های یه دانشجوی علاقمند به مباحث قرآنی و اسلامی رو بنویسم ولی در جهت این فکرم کار خاصی در این وبلاگ نکردم!‏

خلاصه اینکه من توجیح شدم و می‏خوام هر از گاهی یه مطلب علمی هم بنویسم که دوستان وقتی می‏یان وبلاگ از بطالت مطالب شکایت نکنن و بعد از فراغت از خوندن شروع به تامل کنن.

دوست داشتم در مورد جنگ نرم بنویسم، اما وقتی به این فکر کردم که باید مطالب دنباله‏دار باشه، تا ارزش کار مشخص بشه، به نظرم رسید همون مطالب مورد علاقه‏ام در رابطه با خانواده رو دنبال کنم. و با توجه به اینکه در وسط امتحانا قرار گرفتیم، فقط به تعریف لفظی خانواده می‏پردازم. 

خانواده

 به نظر من، اصل اساسی‏ای که در هر بحثی مورد نظر باید قرار بگیره خانواده است. خانواده کانونی‏ هست که فرد در آن متولد می‏شود و تا حضور در مجامع، در آن‏جا شکل می‏گیرد. شخصیت و هویت می‏یابد.

تا سه سال اول زندگی که سن تجربه و تمرین و اکتشاف است، این والدین هستند که کودکان را تربیت می‏کنند. البته باید در نظر داشت که حتی در مراحل نوجوانی و جوانی نیز که بنا به زعم بعضی از نظریه پردازان کودک دیگر از خانواده سرمشق نمی‏گیرد، همچنان حضور و حمایت خانواده بر کودک وجود دارد و بر جامعه‏پذیری کودک تاثیر می‏گذارد.

اما در رابطه با تعریف خانواده، آنچه مورد اتفاق بسیاری از صاحب‏نظران علوم مرتبط با خانواده است، و براساس تعریفی که در سایت رشد آمده است: خانواده تشکیل شده از یک واحد زیستی (بیولوژیکی) مبتنی بر پیوند زناشویی که بر اساس آن افراد دارای رابطه سببی و یا نسبی بوده و با هم خویشاوند هستند.

 نباید فراموش کرد که در کنار این تعریف، تعاریف مختلف دیگری هم قرار می‏دهند که عبارتند از: خانواده تک والد (فرزندان و یکی از والدین) خانواده‏ی گسترده(خانواده+پدر بزرگ و مادر بزرگ+عمه و خاله و دایی و عمو) و انواع دیگه که البته مورد نظر من از خانواده همون خانواده‏ی هسته‏ای است، یعنی پدر و مادر و فرزندان.


نوشته شده توسط : وسط نیا

نظرات دیگران [ نظر]


<      1   2