یا ملجع الحاربین!
سلام، دیشب نزدیک ساعت 12 و نیم بود که آجیم زنگ زد و در عین ناباوری من، خبر داد که دانشگاه ما قبول شده!
از ذوقم می خواستم جیغ بزنم، باورم نمیشد بعد از بیست و خوردهای سال آرزو، بالاخره، با همدیگه هم دانشگاهی و هم رشته ای شدیم! به قول خودش من ترم بالایی ام و باید چند واحد مشروط شم تا اون بهم برسه تا همکلاسی بشیم!
خیلی خوشحالم!
اما فکر میکنم قبول شدن در این رشته مثل بقیهی کارهای خدا، حکمت داره! درسته که همهی کارهای خدا حکمت داره، اما بعضی از کارها، حکمتش تابلوه! این هم جزو اون کارهاست!
درسته که رئیس دانشگاهمون گله، به انتقاداتمون گوش میده!
واحد های درسیمون جالبه!
اساتیدمون با حوصله(البته بعضی هاشون که وقت دارن!) به سوالامون جواب میدن!
واحد تحلیل محتوای دروسمون، خیلی دقیقه
واحد آموزشمون دلسوزه و میخواهد به هر نحو شده ما رو به درس تشویق کنه
و واحد فرهنگی مون، خیلی به کارهای فرهنگی و مخصوصا مجلهی سبز دانشگاه علاقمنده!
اما مشکلات هم کم نیست!
مثلا وقتی سوال داری، شاید هیچ کس نتونه کمکت کنه، مخصوصا سوال درسی! چون اساتید عموما وقت ندارن!
امتحان پایان ترم هم نمرهاش دست خداست و اعتراض به جایی نمیرسه!
شلوغ بازی هم فایده نداره! اینقدرها اومدن و نظر دادن و بی محلی دیدن و رفتن که تو توو اونها گمی!
ولی با این وجود، حیف این دانشگاهه که بی خیالش بشی!
این گوی و این میدان!
نمیدونم آجیم چه تصمیمی بگیره! هرچی خیره، پیش میاد، اما میدونم که درس خوندن توو این دانشگاه مثل خیلی از کارهای دیگه لیاقت میخواد، که امیدوارم ما بچههای این دانشگاه، اوون لیاقت رو داشته باشیم!
در این شبهای عزیز، اگر دلتان لرزید، اشکتان جاری شد، دعایی به حال بیابان کنید!
نوشته شده توسط : وسط نیا
سلام
بالاخره، گر صبر کنی ز غوره حلوا سازم، شدیم! بله، صبر کردیم و بالاخره آرزو به دل از دنیا نرفتیم!!!
شدیم دانشجوی رسمی بلند مدت معارف اسلامی دانشگاه مجازی امام خمینی«ره» کارتمون رو هم قراره پست کنن، آخه ما شهرستانی هستیم.
خیلی خوشحالم
انشا الله که عامل هم باشیم
خدایا شکرت
نوشته شده توسط : وسط نیا
سلام
عید همه مبارک، نیمهی شعبان شده!
دلم هواییه، هوای آقا رو کرده
دانشگاه مجازی هدیهی ایشون بود به من
در اردوی نگین زمان، که شناخت دوبارهی مهدویت بود، یکی از بچهها ایمیلم رو گرفت و چندوقت بعد لینک ثبت نام دانشگاه مجازی رو برام فرستاد و منم ثبت نام کردم!
خدایا به حق عیدی آقا در 27 رجب سال پیش(اردوی نگین زمان) در این دنیای مجازی و در دنیای حقیقی دستم رو بگیر!
نمرهها اومده، بچهها شاکی ان، اما صفحهی درس من ارور می ده و هیچ نمرهایم رو تا حالا ندیدم، هیچ هم استرس ندارم، مرگ که نیست، فوقش نمرههام کم شده!
آقامون دلبره، دلا رو می خره، کربلا می بره/ بااوون نسیمی که داره عطر گل یاس
آقامون می دونه، این دل دیوونه دوس داره بخونه/ میون بین الحرمین روضهی عباس
کاش، دلامون یه بار دیگه بشه خدایی/ کاش، هممون یه روز بشیم کرببلایی
کاش، دلامون یه بار دیگه بشه خدایی/ کاش، هممون یه روز بشیم کرببلایی
(اللهم عجل لولیک الفرج)
نوشته شده توسط : وسط نیا
سلام
دیروز زنگ زدم با ریاست محترم دانشگاه به صحبت و کلی نظر و ایده از خودم در کردم!
اما فقط می تونم بگم وضع خرابه، باید همه مجاهد بشیم، خیلی زود، از هر طریق ممکنه!
شاید دلیل اینکه ما در دانشگاه مجازی قرار گرفته ایم همین باشه،
من و دوستام که واقعا کار خدا بود در این دانشگاه ثبت نام کنیم، من که اصلا نمی دونستم همچین امکاناتی و همچین محتوایی مجانی در اختیارما قرار داده می شه، حالا حساب کنین اگه خدا خواسته باشه این رسالت سنگین رو دوش ما باشه و ما فقط به صرف گرفتن مدرک اومده باشیم در این دانشگاه، وا ویلا!!!
به نظرم باید جهاد مجازی رو جدی بگیریم، هرکس از هر راهی که می تونه!
نوشته شده توسط : وسط نیا
یکی از هم دانشگاهی ها دم امتحانات در پیامگاه آمده بود، کلی نظر داده بود، یکیش خیلی برام جدید و جالب بود، همراستا با نظرات آقای حسینی ریاست محترم دانشگاه که در مورد انقلاب مخملی و اینطور بحث ها صحبت کرده بودن و ما هم کلی افاضه ی فضل کرده بودیم(از اوون مدل نقل قول کردنا!!!)
خب بیکار که نمی شد نشست، خیلی سعی و تلاش تا بالاخره پیداش کردم!
بله!
من!
وسطی وسط زاده، از بین همهی دانشجویان پرتلاش و پرکار!
فقط من ایشون رو کشف کردم!
آقای طباطبائی یزدی، البته زیاد نیاز به کشف نبود چون ماشاءالله اینترنت رو پر کردن از نظرات و ایده ها و مطالبشون و یه عصر با هم آنلاین شدیم و در مورد جهاد مجازی ازشون سوال کردم، خیلی خوب جواب دادن و چند شرط گذاشتن که این بحث ها رو ادامه بدن
اول اینکه باید واقعا بخواییم که جهاد کنیم، دوم اینکه احساس مسئولیت داشته باشیم، سوم اینکه این رسالت ما در دنیای مجازی است، حالا شاید اول دوم سوم رو جا به جا بگم اما نهایت صحبتشون همین بود، بخاطر همین هم در حین صحبتها ازم خواستن یه وبلاگ بزنم
منم که دست به وبلاگم عالیه سه سوت وبلاگ رو زدم!
ایشون خیلی خوشحال شدن، گفتن شما مجاهد هستین، و رسالتتون در این دنیای مجازی جهاده!
خب چرا اینطور نباشه؟
راست می گن ایشون،اینترنت پر است از بی اسلامی، آدم واقعا لجش می گیره، و حالا ما شدیم مجاهد!
چون از اول قصد کردم که در وسطی فقط از بین دانشجو جماعت حرف بزنم، جهاد مجازی رو ایجاد کردم، همدانشگاهیها رسالتمون عظیمه، فراموش نکنین، الکی نت گردی نکنین، آقای طباطبائی میگفتن ما لحظه لحظه مون رو باید خرج اسلام کنیم، راست میگن منم قبول دارم، ببینم نمیخوایین مثل آقای دهقان خدابیامرز بشین؟ یعنی بنایی رو ایجاد کنین که باقیات صالحات بشه تا آخر دنیا؟؟
پس بسم الله دیگه، یاالله، زودباشین!!!!!!
شرط چهارمشون که تقریبا درس چهارم بود هم اینه که، بنویسین، شده یک جمله، یک کلمه، اما از اسلام، منم نوشتم و منتظرم شما هم بنویسین
http://jahad313.persianblog.ir/
نوشته شده توسط : وسط نیا